تیتر ۱

اولین کارگاه آموزشی نشریات در استان فارس :

مخاطب شناسی،رعایت صداقت و امانت داری و هدایت به سمت قل طیب محوریترین موضوع در خبررسانی بود که در اولین کارگاه آموزشی نشریات مورد بررسی قرار گرفت.

اولین کارگاه آموزشی نشریات استان فارس در حالی برگزار شد که مدیر مسئولین نشریات دانشجویی استان و جمعی از اساتید و صاحب منصبان حوزه ی خبر و نشریات در آمفی تئاتر غدیر واقع در دانشگاه پیام نور شیراز حضور بهم رساندند.

در کارگاه فوق ابتدا دکتر جاجرمی زاده(رئیس کمیته ناظر بر نشریات)به سخنرانی پرداختند.ایشان ضمن اظهار این نکته که کمیته ناظر برنشریات از سال گذشته نشکیل شده است اذعان داشتند این کمیته قصد دارد در سازماندهی امور نشریات زمینه هایی را فراهم سازد تا دانشجویان در بستری پویا به فعالیت بپردازد.وی ضمن اشاره به آیات قران از مدیر مسئولین تقاضا کردند حال که تریبونی در دست دارند هم دانشگاهیان خود را به سمت قل طیب که همانا خداوند از آنها خواسته است راهنمایی نمایند و این مسئله را یکی از محوریترین موضوعات در خبر رسانی اعلام کردند.

در ادامه جناب آقای شمسایی(عضو هیات علمی کمیته) و سپس حقوقدان کمیته آقای قربان زاده به سخنرانی پرداختند.در این بین د و تن از مقام داران استانی مدعوین را از دلایل موفقیت خود مطلع ساختند.

پس از صرف نهار و نماز آقای کریمی پور استاد هنر و کارشناس نشریات در زمینه صفحه آرایی که ترکیب بندی خلاقانه بین متن،تصویر و فضای خالی میباشد به بحث نشستند.

در آخر خانم خیر اندیش روزنامه نگار روزنامه ی عصر مردم به تعریف خبر پرداخته و ضمن ارائه ی آموزشهایی مفید،رعایت اصل صداقت و امانت داری و مخاطب شناسی را از محوریترین موضوعات در خبر رسانی اعلام کردند.

اولین کارگاه آموزشی به بهترین نحو به اتمام رسید.امید است آموزشهای فوق ادامه یافته و زمینه را برای شکوفا سازی هر چه بیشتر ذهنهای خلاق و همچنین ارائه ی کاری در شان و منزلت دانشجوی فهیم ایران عزیز فراهم سازد...

مشاهیر

فروغ فرخزاد

 

فروغ فرخزاد در دی ماه سال

1313 هجری شمسی در تهران متولد شد. پس از گذراندن دوره های آموزش دبستانی و دبیرستانی به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی را فرا گرفت.

شانزده ساله بود که به یکی از بستگان مادرش

فروغ در مجموعه اسیر بدون پرده پوشی و بی توجه به سنت ها و ارزشهای اجتماعی آن احوال و احساسات زنانه خود را که در واقع زندگی تجربی اوست توصیف می کند

-پرویز شاپور که پانزده سال از وی بزرگتر بود- علاقه مند شد و آن دو با وجود مخالفت خانواده هایشن با هم ازدواج کردند. چندی بعد به ضرورت شغل همسرش به اهواز رفت و نه ماه بعد تنها فرزند آنان کامیار دیده به جهان گشود. از این سالها بود که به دنیای شعر روی آورد و برخی از سروده هایش در مجله خواندنیها به چاپ رسید. زندگی مشترک او بسیار کوتاه مدت بود و به دلیل اختلافاتی که با همسرش پیدا کرد به زودی به متارکه انجامید و از دیدار تنها فرزندش محروم ماند. خستین مجموعه شعر او به نام اسیر به سال ۱۳۳۱ در حالی که هفده سال بیشتر نداشت از چاپ درآمد. اندوه و تنهایی و ناامیدی و ناباوری که براثر سرماخوردگی در عشق در وجود او رخنه کرده است سراسر اشعار او را فرا می گیرد. ارزش های اخلاقی را زیر پا می نهد و آشکارا به اظهار و تمایل می پردازد و در واقع مضمون جدیدی که تا آن زمان در اشعار زنان شاعر سابقه نداشته است می آفریند.

فروغ از سال ۱۳۳۷ به کارهای سینمایی پرداخت

. در این ایام است که او را با ابراهیم گلستان نویسنده و هنرمند آن روزگار همگام می بینیم. آن دو با هم در گلستان فیلم کار می کردند. نحصول کوشش چندین جانبه اوست: نخست سادگی زبان و نزدیکی به حدود محاوره و گفتار و دو دیگر آزادی در انتخاب واژه ها به تناسب نیازمندی در گزارش دریافت های شخصی و سه دیگر توسعی که در مقوله وزن قائل بود.فروغ پس از آنکه در تهیه چندین فیلم ابراهیم گلستان را یاری کرده بود در تابستان ۱۳۴۳ به ایتالیا، آلمان و فرانسه سفر کرد و زبان آلمانی و ایتالیایی را فرا گرفت. سال بعد سازمان فرهنگی یونسکو از زندگی او فیلم نیم ساعته تهیه کرد، زیرا شعر و هنر او در بیرون از مرزهای ایران به خوبی مطرح شده بود.

فروغ فروخزاد سی و سه سال بیشتر نداشت که در سال ۱۳۴۸ به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپرده شد

.

تولدی دیگر


همه هستی من آیه تاریکی ست
که ترا در خود تکرارکنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم، آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیل از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانی ست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید
طفلی ست که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید
افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتنک دو هم آغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد

بوتیک

زن نظافتچى

 

من دانشجوى سال دوم بودم

. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: ?نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چیست؟?من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید می‌دانستم؟
من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویى از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسیارى ملاقات خواهید کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنید لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد. من این درس را هیچگاه فراموش نکرده‌ام.

کمک در زیر باران


 

یک شب، حدود ساعت ٥

/١١ بعدازظهر، یک زن مسن سیاه پوست آمریکایى در کنار یک بزرگراه و در زیر باران شدیدى که می‌بارید ایستاده بود. ماشینش خراب شده بود و نیازمند استفاده از وسیله نقلیه دیگرى بود. او که کاملاً خیس شده بود دستش را جلوى ماشینى که از روبرو می‌آمد بلند کرد. راننده آن ماشین که یک جوان سفیدپوست بود براى کمک به او توقف کرد. البته باید توجه داشت که این ماجرا در دهه ١٩٦٠ و اوج تنش‌هاى میان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان در آمریکا بود. مرد جوان آن زن سیاه‌پوست را به داخل ماشینش برد تا از زیر باران نجات یابد و بعد مسیرش را عوض کرد و به ایستگاه قطار رفت و از آن جا یک تاکسى براى زن گرفت و او را کمک کرد تا سوار تاکسى شود.
 

زن که ظاهراً خیلى عجله داشت از مرد جوان تشکر کرد و آدرس منزلش را پرسید

. چند روز بعد، مرد جوان در خانه بود که صداى زنگ در برخاست. با کمال تعجب دید که یک تلویزیون رنگى بزرگ برایش آورده‌اند. یادداشتى هم همراهش بود با این مضمون:
?
از شما به خاطر کمکى که آن شب به من در بزرگراه کردید بسیار متشکرم. باران نه تنها لباس‌هایم که روح و جانم را هم خیس کرده بود. تا آن که شما مثل فرشته نجات سر رسیدید. به دلیل محبت شما، من توانستم در آخرین لحظه‌هاى زندگى همسرم و درست قبل از این که چشم از این جهان فرو بندد در کنارش باشم. به درگاه خداوند براى شما به خاطر کمک بی‌شائبه به دیگران دعا می‌کنم.?

ارادتمند


خانم نات کینگ‌کول

 

همیشه کسانى که خدمت می‌کنند را به یاد داشته باشید

 

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست

-

-

. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
 
پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
 
خدمتکار گفت: ٥٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید:
-
بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده‌اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بی‌حوصلگى گفت:
-
٣٥ سنت
-
پسر دوباره سکه‌هایش را شمرد و گفت:
-
براى من یک بستنى بیاورید. خدمتکار یک بستنى آورد و صورت‌حساب را نیز روى میز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریه‌اش گرفت. پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود.
 

یعنى او با پول‌هایش می‌توانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برایش باقى نمی‌ماند، این کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود

.

 

 

 

 

 

 

درمورد پیام نور

شورای دانشجویی پیام نور چیست؟

برای رسیدن به اهداف والای کشور در راستای نظام آموزش عالی

شورای دانشجویی پیام نور از جمله اهداف خود را، رسیدگی به مطالبات به حق دانشجویان به صورتی منطقی می داند ؛ که در حال حاضر یکی از

 ، شکوفایی استعدادها ، زمینه سازی برای نمایان شدن خلاقیت های انسانی و در راستای تحقق هویت بخشی به نام و عنوان دانشجوی پیام نوری و تحقق اهداف و  آرمان های متعالی و انقلابی و دغدغه های عدالت خواهانه جامعه ی دانشجویی شورای دانشجویی پیام نور موجودیت خود را اعلام می کند مشکلات گریبان گیر دانشجویان است.

شورای دانشجویی پیام نور شورایی است که اهداف مشخصی را دنبال می کند

نکته

نکته

.این شورا به منظور همبستگی و همکاری دانشجویان تشکیل می شود.شورای دانشجویی به دو شورای مرکزی و شورای عمومی تقسیم می شود که شورای مرکزی به عنوان نمایندگان شورای عمومی ، کلیه اعضای عادی و زیر مجموعه های شورای دانشجویی شناخته می شود1 :در شورای مرکزی حداقل یکی از دانشجویان هر استان به عنوان نماینده آن استان عضویت دارد
نکته 2 :شورای عمومی حداقل در هر استان وجود دارد و اعضای اصلی آن را نمایندگانی از سه گروه بسیج ،انجمن ها و کانون های فرهنگی پیام نور تشکیل می دهند  3 :عضویت در شورای عمومی برای کلیه دانشجویان پیام نور بلامانع است 

چارلی چاپلین(۱۶ آوریل ۱۸۸۹ - ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷) بازیگر صاحب جایزه اسکار و یکی از مشهورترین بازیگران و کارگردانان هالیوود بوده است.فیلمهای چاپلین کمدی و اکثر آنها صامت و در سبک انجام شیرین‌کاری می‌‌باشند.بسیاری چارلی چاپلین را تنها یک کمدین موفق می دانند حال آنکه او در طول زندگانی خود در زمینه موسیقی نیز استعداد فراوانی از خود نشان داد. ساخت موسیقی فیلم کار عادی وی بود و توانست در مجموع موسیقی ۲۳ فیلم را به پایان برساند. در توانایی ساخت موسیقی چاپلین همین بس که موسیقی فیلم لایم لایت ساخته چالین در سال ۱۹۷۲ برنده جایزه اسکار شد .چارلی اسپنسر چاپلین مهم‌ترین و تأثیرگذارترین شاگرد مک سنت و فرزند یک نمایشگر تالارهای محلی موسیقی انگلیسی به نام جرالدین چاپلین (بازیگر)، کودکی خود را در صحنه‌های سرگرم کننده تفریحی گذرانده بود. تصویر او از جهان، همچون چارلز دیکنز و د.و.گریفیث، که شباهت زیادی به هر دو داشت، با هر فقیر و تنگدستی دوران خردسالی و جوانی رنگ آمیزی شده بود و در طول عمر همدردی عمیق خود را نسبت به تنگدستان حفظ کرد.

چاپلین در کمپانی کی استون در سی و چهار فیلم کوتاه و شش حلقه یی داستانی با عنوان رمانس ناکام تیلی

(۱۹۱۴) به کارگردانی مک سنت بازی کرد و کاراکتر این دلقک ریزنقش محزون را به تدریج پرورش داد؛ شخصی با کفشهایی که برایش بزرگ بودند، شلواری گشاد و کتی تنگ که کلاه لبه دار دربی بر سر می گذاشت. بهترین فیلمهایی که چاپلین در کمپانی اسانی ساخت: ولگرد ،شغل، بانک، شبی در نمایش. این فیلمها را در سال ۱۹۱۵ ساخت. هجویه یی از مردم بسیار فقیر در مقابل مردم بسیار غنی؛ ضعف در مقابل قوی، که چاپلین را نزد مردم فقیر عزیز کرد و بلعکس. به طور مثال در فیلم مهاجر؛ دورویی آمریکایها نسبت به مهاجران و بی رحمی مسولان ادارهای مهاجرت رانشان می دهد.به محض رسیدن کشتی (چارلی چاپلین) به آیلند او با غرور و امید به مجسمهٔ آزادی نگاه می‌کند و نوشته‌ای ظاهر می‌شود : سرزمین آزادی، بلافاصله نمایی از پلیسهای مرزی نیویورک را می بینیم که عده زیادی از مهاجران را همچون گله گوسفند به پیش می رانند.در نمای بعدی چارلی نیم نگاه دیگری به مجسمه آزادی می افکند، اما این بار مشکوک و حتی تحقیر آمیز.

سر چارلز اسپنسر چاپلین، جونیور