حیفم آمد بعد از چند سال و اندی که درباره بازی بچه ها ننوشته ام و روال صفحه دلم را سوی هیچستان ها رها کرده ام ، چند خطی حتی مختصر در مورد این کلمه بی خاصیت ننویسم . نه . توهین کجا ؟ کشک کجا ؟ ماست کجا ؟ این را بچه مرفح بی درد جامعه نمی نویسد . این را بچه جنوب شهر خودمان و خودتان هم نمی نویسد . توهینی در کار نیست . در واقع کلمات اند که توهین ها را میسازند . چه کسی میگوید این کلمه بی خاصیت نیست ؟ چه کسی جرات سخن وری دارد آنهم وقتی نمیداند گرسنگی یعنی چه !
یادم نمیرود دیالوگ معروفی را که رضا در یکی از فیلمهایش گفت : "هنوز گشنگی نکشیدی که عشق یادت بره !" معروف نه از آنجا که همه تصدیقش کردند . معروف نه از آنجا که همه شنیدندش ، درک کردندش ، فهمیدندش !!! معروف به آن جهت که زخم زمانه را تازه کرد برایم . عشق برای هیچ است و هیچ برای عشق . همین یک جمله ، نه بیشتر ، نه کمتر و نه برای هماگر !
فیلفوسیوس سوم دوست خوب و عزیزم چنین گفت : "سه چهارم جوان های زیر 22 سال فکر میکنند که آخرت لیلی و مجنونند و یک چهارم باقی مانده به جز آن تعداد انگشت شمار فکر میکنند که دلشان هزار و صد تکه شده !"
فیلفوسیوس شاید آمار و درست و حسابی دستش نبود و از آن نمودارهای قلابی داده بودند دستش ، اما کمی که عینکم را برداشتم ، دیدم بیراه هم نمیگوید .
و ما عشق را با عشق اشتباه گرفته ایم . ای کاش کمی ، تنها کمی ؛ عشق را درک میکردیم و پای بند عشق نمیشدیم ، که عشق گرگی است در لباس عشق !!!
و وقتی یاد بچه هایی می افتم که سه چهار شب که نه شاید سیصد وسی و سه چهار شب ، چشم بر هم نمیگذارند و فکر میکنند که قلبشان را ربوده اند ، خنده که نه ، گریه که نه ، نمیدانم چه باید کنم .
همه اش بلاگ این و آن را دید میزنم . یکی نوشته : " " و دیگری نوشته : " " . اما چه فرقی میکند چه نوشته اند ؟ یک سطر این اضاف تر و یک سطر آن یکی . همه اش سر و ته یک کرباس است و بس . یاد معین نامی افتادم از اهالی همین دور و اطراف . یادش که می افتم هی دلم برایش کباب میشود . اگر مرغ آسمانی بودم گریه کردن برایم راحت تر بود . بنده خدایی بود و عاشق مرامی و داغ دیده ای . آه .......... . همه اش خواب و خیال و وهم و اوهام . چه بد . همه ی یک طرفه ها به بن بستی میخورد و بیچاره آنکه یادش رفته ، روغن ترمز دلش را چک کند ، پدال ترمزش را دزدیده اند ، شیشه جلو دیدگانش را گل گرفته اند و وای .................
بس است بداهه گویی . بس است به خدا . مواظب خودتان باشید که ندانسته عشق را با عشق اشتباه نگیرید . عشق قلابی همین نزدیکی ها در لباس سپیدی در کمین طعمه بعدی اش نشسته . شاید طعمه بعدی شما یا فرد مقابلتان باشد .
کمی چک کردن پدال و روغن و شیشه بد نیست !
همین /
"توضیح جات : طراح محترم و خوش تیپ ، ستون نوستا رو خالی بذار ؛ سوژه براش ندارم . اصلا میتونی پرش کنی با مطالب دیگه . اگه سوژه پیدا شد تا ساعت 6 عصر میذارم و پیامک میدم وگرنه اجازه داری که پرش کنی ."
شاید مسائلی که گفتن ندارد را نباید گفت اما بگذارید بگوییم تا این دلمان راحت شود و بر روی امتحانمان متمرکز شویم !
سمینار انجمن علمی روان شناسی بود . نگاهی به سالن انداختم . یکی ، دو تا ، سه تا ، اوه یکی هم آنطرف تر (!) آیا میدانستید دانشگاه ما بیش از 20 کارمند دارد ؟! آیا میدانستید سر جمع ، در سمینار انجمن علمی این دانشگاه ، از ابتدای راه اندازی سمینار های دانشجویی تا به حال ، به جز مراسم های جشن (دقت کنید ! فقط در جشن ها !) تعدا کارمندان حاضر در سمینار ها از انگشتان یک دست بالاتر نرفته !؟
سمینار انجمن علمی مدیریت بود . نگاهی به سالن انداختم . یکی ، دو تا ، 6 تا ، آن هم هفتمی و هشتمی (!) آیا میدانستید جمع دعوت نامه هایی که برای اساتید دانشگاه پیام نور فیروزآباد فرستاده شد ، 60 دعوت نامه بود !؟ بله درست نوشته ایم . 60 تا . حال میدانید که تعداد اساتید حاضر در سمیناری علمی که مجری آن دانشگاه خودمان بود ، از تعداد انگشتان دو دستمان بالاتر نمیرفت !؟
به عنوان سردبیر نشریه ای با قدمت 7 سال ، حرف هایم را زدم . شاید این آخرین سرمقاله ای نباشد که برای سه نقطه مینویسم ، اما مطمئنم که بهترین اعتراضی بود که در قالب کمتر از 240 کلمه میتوانستم بیاورم .
*پی نوشت : سوم خرداد ، روز ولادت بزرگ بانوی اسلام ، حضرت فاطمه زهرا (س) و تولد بزرگ مرد قرن حاضر ، اما خمینی (ره) و فتح خرمشهر و روز مقاومت و ایثار و انتشار 117 اُمین شماره نشریه سه نقطه ؛ مبارک .
------------------------------------
عکس بنر صفحه 1 (سیاه و سفید) : دانلود (کلیک کنید)
وقتی روزنامه جام جم تیتری از صفحه اول خود را اینگونه کار میکند :"پذیرش دانشجوی پولی در کنکور امسال منتفی است !" باید تا ته قضیه را خواند . باید خدا را شکر کرد که مدیر کل امور آموزشی وزارت علوم ، یکی از دغدغه هایش این است که این دانشجو ها را با آزمون بگیرند یا بدون آزمون . باید خدا را شکر کرد که اسم از قانون نمی آید مگر آنکه بحث پول در میان باشد . وقتی پای مدیر گروه برای رشته مدیریت همین دانشگاه خودمان به میان می آید و حرف از غیر قانونی بودن پذیرش دانشجویان مدیریت در دانشگاه میشود ؛ همه سکوت میکنند و وقتی اسم دانشجوی پولی به میان می آید ؛ آنهم برای اجرایی شدن قانون برنامه پنجم توسعه (!) همه حرف از قانون میزنند .
وقتی اسم کارگاه کامپیوتر بچه های رشته کامپیوتر خودمان به میان می آید و نبود امکانات را خلاف قانون برای جذب دانشجو اعلام میکنیم ، همه سکوت میکنند (حتی دکتر ضیایی) و وقتی عدالت اجتماعی در مورد امکان فرصت ادامه تحصیل برابر برای تمامی مردم ایران اعم از دارا و ندار به میان می آید همه دم از قانون پنجم توسعه میزنند و کسی این میان نمیگوید ، لطفا هدف از اجرای قانون پنجم توسعه را بیان کنید ! کسی نمیگوید چرا امسال 10 تا 15 درصد ظرفیت پذیرش آزمون دکترای مراکز آموزش عالی (دولتی) باید پولی شود !
و ما هم سکوت میکنیم . نه با مانند دیگران . بلکه به نشانه اعتراض به این همه بی قانونی که همه در قبالش سکوت اختیار کردند و اینگونه در نهایت بی انصافی کتاب قانون را جلومان ورق ورق کردند . به نشانه اعتراض 30 ثانیه سکوت .............................. !
دانلود شماره 114 سه نقطه :
دانلود از سرور اسکای درایو : (جهت دانلود کلیک کنید !)
دانلود از سرور آپلود روبات : (جهت دانلود کلیک کنید !)
دانلود از سرور پیکو فایل : (جهت دانلود کلیک کنید !)
------------------------------------------------
در این شماره می خوانید:
۱)از فقر فرهنگی تا فرهنگ فقیر
(مصاحبه با منفردُمسئول فرهنگی دانشگاه)........ مهدی ارجمند
۲)همه بگید سیییییب!(علمی)......... سمیه احمدی
۳)نیازمندیها
۴)نوستاژولوژی..... مجتبی قربانی
۵)یادداشتهای یک خبرنگار
مدیر مسئول:مهدی ارجمند
سردبیر: مجتبی قربانی
سه نقطه را بی انتها شروع کردیم . از منجلاب و خفقان درش آوردیم و در چشمه استقامت شستشویش دادیم . بارها به چشم بد نگریستندش و به پاشنه ی آشیلش لگدی زدند و رفتند . سه نقه امان کودکی بود نوپا که همه به پوزخندی از کنارش گذر کردند . شاید سه نقطه امان کودک بود ، اما حال که جوان برومندی شده ، طاقت نگاه های تحقیر آمیز را ندارد . برای سه نقطه امان هم پدر بوده ایم و هم مادر . هم برادر و هم خواهر . سه نقطه ی نوپایمان را پله پله با مشکلات دانشگاهمان بزرگ کردیم . اما ممکن است در تربیت این کودک خبط هایی هم از ما سر زده باشد . سه نقطه امان مسئولین وقت را به باد انتقاد از مشکلات گرفت . مشکلاتی که جز دید بچه گانه ای نمیتوانست آنرا ببیند . و آنان هر آن خطر مرگ را جلو چشمانش رژه وار حرکت دادند . اما ، کام از سخن نکشید . باید قبول کرد که سه نقطه امان به اشتباه مشکلات را درک کرده بود . اگر از همان روز اول به جای غذای شکممان به غذای روحمان توجه داشتیم ، حال و روز علمی دانشگاهمان این نبود . اما حال که سه نقطه بیدار شده از خواب غفلتش ؛ ما میخواهیم در این بیراهه ها رهایش کنیم . شما نمیخواهید این جوان سرکش را که حال دیگر دانسته ژتون ناهار و تلویزیون توی راهروهای تاریک دانشگاه ، فقط بهانه ای بوده تا از اصل دور بماند را راهنمایی کنید ؟ چنانچه مایلید با سه نقطه خودتان همراه شوید ، با پیامک یا آدرس پست الکترونیک ما در ارتباط باشید . این سخن سردبیری است که بوران حوادث نفسش را بند اورده و محتاج نگاه شماست تا سه نقطه به اعتیاد مطالب پوچ نمیرد و به دست یاری مطالب برادران و خواهرانش جان تازه ای بگیرد . سه نقطه منتظر نگاه شماست .