ستون فانوس-شماره دوم آبان

اندر حکایات بوفه دانشگاه

          پرده اول: روزی را از بحر رفع گرسنگی به طرف بوفه دانشگاه دوان شدم.عده ای از دانشجویان گرسنه را یافتم که در حال جویدن ژتون بر سر و کله هم می زنند و مشتاقانه خواهان گرفتن غذای دانشگاه هستند.

          پرده دوم: ما نیز جهت بقا و زنده ماندن مجبور به همرنگی با جماعت گرسنه دانشجویان شدیم و ژتون به دست در انتظار غذای دانشگاه ایستادیم.

          وقتی غذا را یافتیم به همراه اهالی دانشگاه مشغول به میل غذا و عیش و نوش و تغذیه خود شدیم تا خود را جهت کسب هر چه بهتر علم و دانش و معرفت و استفاده در جهت اهداف کشور عزیزمان آماده سازیم.

         پرده سوم: ... اما اخبار همان شب  در رادیو های بی گانه و باگانه را بشنوید:

         به گزارش خبرنگار اعزامی ما در دانشگاه ،آمار قربانیانی که از غذای دانشگاه صرف کرده اند چندین برابر سونامی اعلام شده و هر لحظه به آمار تلفات افزوده می شود.شاهدان عینی این حادثه همچنان در کما به سر می برند و ...

          پرده آخر: از آن پس و پس از بهبودی نسبی ،بنده تصمیم گرفتم که تا شعاع  یک کیلو متری بوفه دانشگاه تردد نکنم و آفتابی نشوم چون تضمینی برای سلامتی نیست.

مهدی ارجمند  

exa2.blogfa.com 

arjmand3dot@yahoo.com

آخرین شماره ی زیر سبیل دانشگاه ،اولین شماره ی زیر سبیل شهر

خبر خبر 

روباه و کلاغ هم پیاله شدن  

  

مدتیه که از گوشه و کنار خبرایی به گوشم میرسه .شنیدم بعضی آواره لق ها ،هُر هُری ها ،بعضی سَرسَری ها و خاله زنک ها ،بعضیا که دک ودهنشون چاک و بست درست و حسابی نداره چشم و ابروهاشون رو مثل آش شل قلمکار (همون قدر بی نظم وترتیب) توهم کشیدن و تا نصف خِر خِرشون رو نشون خلایق دادن که یعنی مثلا می خندن .زیر سبیل دانشگاه!!! هِه هِه هِه ...شل قلی خان ها ها ها... یار قلی خان هو هو هو ...، الهی که اون دندونای دراکولاییتون رو مرده شور ببره . چرا به من می خندین ؟!به اسب پادشاه شهرتون بخندین که هر کس و هر چیزی رو دلش بخواد می بینه چه خودش چه اسمش ،و هر کس و هر چیزی رو بخواد زیر سبیلی رد میکنه هم خودش، هم اسمش . بعد هم یه روز یه نفر پیدا میشه به این اسبه میگه یابو واااااااای قیامت میشه و .... . جالب این جاست که این کارش به دهنش مزه میکنه . یه مدت که میگذره دوباره تکرارش میکنه ولی دیگه اون یه نفر نیست که ... . به عروسک های خیمه شب بازی شهرتون بخندیدن که قبلا هر نفریه عروسک رو بازی میداد ولی حالا یه نفر همه ی عروسک ها رو بازی میده . ای اونایی که به من میخندین بدونید وآگاه باشید یکی به یکی می خنده که خودش

تیتر یک

            عدالت از نوع پیام نور                       

رئیس دانشگاه پیام نور در گفت گو با ایسنا اعلام کرد:

"علاقه مند به فعالیت دانشجویان در حوزه سیاسی هستیم.نمی خواهیم

محیط راکدی را در دانشگاه پیام نور شاهد باشیم."

این خبرهایی بود که چندی پیش از زبان رئیس محترم دانشگاه پیام نور کشور

شنیده شد.اما انگار این خبرها فقط جنبه ی خبرسازی داشت تا اجرایی.

وقتی این خبر ها را از زبان مسئولان دانشگاه می شنویم به جای خوشحال

شدن باید ناراحت شد.چرا که در دانشگاه پیام نور با وضعیتی که اکنون

موجود است هیچ گونه فعالیتی ممکن نیست و اگر هم ممکن باشد

در سطح محدود است،و از فعالیت ها و جنبش های دانشجویی فراگیر و عظیم

هیچ خبری نیست.برای مثال اگر دانشجویی بخواهد فعالیتی علمی و یا غیره

داشته باشد در قدم اول به بن بست "بودجه دانشگاه" می رسد،بن بستی

که همیشه در مرحله اول پرو‍ژه های دانشجویان پیام نور از اولین

مسئول می شنوند: "بودجه نداریم"

وقتی که مسئولین کشوری و مسئولین دانشگاه در چنین زمینه هایی

سرمایه ای نمی گذارد و تنها دیالوگ مسئولین  دانشگاه شده "بودجه نداریم"

پس در چنین وضعیتی این خبرها که از زبان رئیس دانشگاه پیام نور گفته

می شود فقط و فقط جنبه ی سرگرمی دارد و دارای هیچ ارزش دیگری نیست.

یا شاید هم مسئولان دانشگاه پیام نور برای اعلام این که بی کار ننشسته اند

این طور خبرسازی می کنند.

تا مدتی دانشجویان را سرگرم کنند و اعلام موجودیت کنند.

دانشجویان پیام نور مشتاق چنین حرکت هایی هستند،اما ای کاش

مسئولان دانشگاه اندکی اهمیت می دادند،ای کاش می فهمیدند

اگر پیام نوری ها هم جزء دانشجویان این مملکت هستند و ای کاش

می دانستند اگر در دانشگاه پیام نور هم سرمایه گذاری کنند نتایج

مطلوبی خواهد داشت(این را من  نمی گویم ،رئیس جمهور هم گفت

ما می توانیم. ما اگر در ایران در هر جا سرمایه گذاری کنیم نتایج مطلوبی خواهیم گرفت)

دانشجویان پیام نور باید با هیچ،به همه چیز برسند و این یعنی "عدالت"... 

 

مهدی ارجمند  

  arjmand3dot@yahoo.com   

exa2.blogfa.com

سلف پاکی زگی

 

توجه                                                             توجه  

 

þسلف پاکی زگی دانشگاه افتتاح شد :

 با خدمات ویژه ... بوفه ای کاملا آنتیک* ،محیطی کاملاْ خفنگ* و دانشجویی در حد یونیورسیتی های خارجی،همراه با پخش مستقیم موسیقی پرندگان فیروزآبادی،صندلی های ریلکسیشن در حد تیم ملی،زیر درختانی با قدمت هزار ساله،عتیقه ترین و فسیل ترین غذاهای ایرانی و فرنگی و رفت و آمد گربه ها و سگ های اصیل ایرانی و خارجی...

همراه با خدمات پس از غذا مانند : تنفس مصنوعی ، شوک الکتریکی بر قلب ، ماسک اکسیژن،ماساژ قلبی و سایر خدمات. *** رفت با شما برگشت با خدا ! 

بوفه غذا خوری دانشگاه مون پدیده ای نو در عرصه بوفه های دانشگاهی

ضمنا فقط افرادی که کارت بیمه دانشجویی دارند می توانند از بوفه غذا خوری دانشگاه استفاده کنند.

توضیحات تکمیلی:

آنتیک:یه چیز تو مایه های خفن میباشد.

*خفنگ:همان خفن می باشد.این کلمه در هیچ فرهنگ لغتی ثبت نشده اما استفاده از آن رایج می باشد.استفاده از این کلمه توصیه نمی شود. 

 

مهدی ارجمند 

Arjmand3dot@yahoo.com 

exa2.blogfa.com

۱۷ مهر ستون مدیریت

سلامی تلخ تر از خداحافظی !!!!!!!

بر هیچ کس پوشیده نیست که این ستون قرار بود برای بچه های رشته مدیریت باشه . اما چی شد ؟ هیچ ... ! هیچ کس نیومد تا برای ستون با ما همکاری کنه و نهایت کاری هم که من از دستم براومد این بود که دو تا کتاب معرفی کنم . هفت تا شماره تو این ستون نوشتم و حالا نمیخوام بنویسم . همین .

ستون واگذار میشه اونم به یه نفر دیگه . به همین راحتی . این ستون زیر شاخه های : حرف دل بچه ها ، معرفی کتاب ، ساحل پرست ، معرفی وبلاگ و ... رو داشت که همش به دلیل عدم همکاری تعطیل شد یا به مقصد نرسید .

آخه شما بگین مگه من میتونم هر شماره یه حرف از خودم در بیارم و اینجا تو ستون حرف دل بچه ها بذارم . حرف دل بچه ها رو باید خودشون میدادن به ما تا ما هم منعکس کنیم . قضیه معرفی وبلاگ هم همینجور بود .

و اما نهایتش چی شد . دریغ از یه همراه ... دریغ از یه نفر که بخواد تو این ستون بنویسه . اونایی هم که گفتن میخوایم بنویسیم همشون دروغ گفتن . اینجا میگم دروغ گفتن تا نگن من ... بودم . دروغ گفتن یا به قول خودشون جا زدن و وقت نداشتن اصلا خوب نیست .

حالا هم فرض میکنیم هیچ اتفاقی نیفتاده . نهایتش اینه که با یه ایده جدید یا من یا یه نفر دیه بر میگرده تو همین ستون مینویسه . اما دیگه در مورد مدیریت تنها نخواهیم نوشت . بسوزه دل همه بچه های مدیریتی که همکاری نکردند . والسلام ختم کلام . mxu