همزمان
با برگزاری شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهدها در تهران بر آن شدیم به
بازخوانی پرونده عدم برگزاری اجلاس هفتم در عراق و نقش خلبان شهید عباس
دوران در جریان آن بپردازیم.
هنگام عملیات رمضان در همان اوایل جنگ
تحمیلى، صدام در مصاحبه با روزنامه «الدوره» عراق گفته بود که این جنگ به
خاطر فتح و تصرف چند صد کیلومتر اراضى خاک ایران نیست و همهچیز محدود به
اهداف نظامى نمىشود، بلکه این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى
ایران است.
در این شرایط به طور مسلّم یکى از
ابزارهاى موجود، استفاده از فشارهاى سیاسى و افزایش تحرکات سیاسى با هدف
جلب حمایت کشورها براى کمک نظامى و سیاسى و تضعیف دشمن بود؛ به عبارت دیگر
برخوردارى هر یک از کشورهاى ایران و عراق از یک نظام سیاسى برتر در منطقه
مقدمات پیروزى را فراهم مىکرد.
قبل از فتح خرمشهر عراق در چنین جایگاهى
قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و مىتوانست با فشارهاى سیاسى،
خود را به ما تحمیل کند، ولى با فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 قضیه برعکس
شد و نظام بینالملل شاهد شکست نظامى - سیاسى عراق در این منطقه استراتژیک
شد و این در حالى بود که عراق برگ برنده خود را براى اعمال نظرات نامشروع
در منطقه از دست داد.
در این شرایط که خرمشهر آزاد شده بود، آمریکا و برخى کشورهاى عرب که روى
صدام و ارتش آن تکیه داشتند، توصیه کردند هرچه سریعتر باید آتشبس برقرار
شود.
علل تصمیم برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد
رژیم صدام که در این شرایط از لحاظ سیاسى
بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزارى اجلاس سران
کشورهاى غیرمتعهد در بغداد دانست؛ زیرا از این طریق موفق مىشد با صدور
بیانیه و حربههاى دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهورى اسلامى
ایران به پایان برساند.
از سوى دیگر عراق بارها اعلام کرده بود
که بغداد کاملاً امن و امان است و حتى پرندهاى جرأت ندارد در آسمان بغداد
پرواز کند، در این زمان بود که ایجاد ناامنى در استان بغداد در دستور کار
نظامى - سیاسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات
پالایشگاهى «الدوره» در جنوب شرقى شهر بغداد، از برگزارى نشست سران
غیرمتعهدها در آن نیز جلوگیرى شود.
در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلى هر روز شعلهورتر
مىشد و صدام، رئیس دولت بعث عراق براى مانور سیاسى از برپایى کنفرانس
غیرمتعهدها سخن مىگفت و از مدتها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود
به دژ نفوذناپذیرى تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعى به راه انداخته بود تا
حدى که براى سران غیرمتعهدها بنزهاى سفارشىاش را روى اتوبانهاى نوساز
بغداد راه انداخت و خیلى خرج کرده بود و مدام تبلیغ مىکرد که ایران
نمىتواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران
براى جلوگیرى از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ 20 تیرماه سال
1361 مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو
سرنشین داشت، مأموریت یافتند روى بغداد عملیاتى انجام دهند که هدف آنها
بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمى بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان
اجلاس در بغداد بود.
هواپیماى شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان
هواپیماى شماره دو: اسکندرى – باقرى
هواپیماى شماره سه: توانگریان – خسروشاهى
ناامن سازی بغداد تنها راه جلوگیرى از برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها
ماجراى این مأموریت که خلبان عباس دوران
در آن به شهادت رسید، از زبان همرزمش سرهنگ ناصر باقرى خواندنى است؛
عملیاتى که به گفته وی تاکنون مهجور مانده است.
این عملیات از لحاظ سیاسى براى جمهورى
اسلامى ایران بسیار مهم بود، (هر چند که تا کنون این عملیات به این وسعت و
اهمیت مهجور مانده است) اگر کنفرانس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد برگزار
مىشد، صدام به مدت ۸ سال ریاست آن را به عهده مىگرفت.
جمهورى اسلامى ایران اعتراض شدید خود را
با تحریم کنفرانس نشان داده بود، ولیکن این امر کافى نبود و نباید این
کنفرانس در بغداد برگزار مىشد و ریاست آن به مدت ۸ سال در دست صدام قرار
مىگرفت.
ایران از لحاظ سیاسى نتوانست مانع این
امر شود و در نهایت متوسل به حربه نظامى شد؛ چرا که تنها راهى که مىشد از
برگزارى کنفرانس جلوگیرى کرد، ناامن نشان دادن شهر بغداد بود که صدام به
امنیت آن خیلى افتخار مىکرد، از سوى دیگر در آن زمان یعنی در سال ۱۳۶۱
ایران موشک دوربرد نداشت که بغداد را مورد هدف قرار دهد براى همین قرار شد
این حرکت توسط هواپیماها و بمبباران پالایشگاه عراق صورت بگیرد.
لازم به ذکر است که این عملیات در ردیف عملیات حمله به H-3 است.
پیش از انجام عملیات به ما اعلام کرده بودند که درصد خطر این عملیات بالاى
۸۵ درصد است، شش خلبان این سه هواپیماى (F-4) نیز توسط ستاد کل انتخاب شده
بودند، در این بین من و اسکندرى هر کدام شش بار بر فراز بغداد پرواز
داشتیم، ولى شهید دوران اولین پرواز بود که بر فراز بغداد انجام مىداد،
علىرغم اینکه تنها کسى که تا آن زمان داراى بیشترین پرواز عملیاتى بود،
شهیدان دوران بود.
در این عملیات نیت، زدن شهر بغداد و
مناطق مسکونى نبود، بلکه قرار بود با حمله به پالایشگاه «الدوره» بغداد و
زدن نقاط حساس آن و شکستن دیوار صوتى بغداد، فقط یک جو روانى و ترس ایجاد
کنیم.
از سوى دیگر پدافند دشمن هم خیلى قوى
بود. از بدو ورود ما به خاک عراق با یک دیواره آتش روبرو شدیم که پدافند
سبک آنها ایجاد کرده بود، نزدیکى صبح بود که پدافند هوایى بغداد نیز ما را
ردگیرى کرد و ما در بین دو پدافند زمینى و هوایى قرار گرفتیم، به هر حال
عملیات را ادامه دادیم و پالایشگاه را زدیم.
در موقع رفتن، دوران که لیدر ما بود جلوى
ما حرکت مىکرد ولیکن پس از عملیات و موقع برگشت از سمت دیگر شهر بغداد
هواپیماى من و اسکندرى جلو بود و دوران و کاظمیان پشت سر ما بودند.
پدافند سبک عراق هواپیماى ما را زدند و تنها یک گلوله در کابین خلبان منفجر
شد، ولى در عین حال هواپیما به حرکت خود ادامه داد و فقط سرنشینان آن که
من و اسکندرى بودیم زخمى شدیم. در همین حین از هواپیماى شماره یک که دوران و
کاظمیان در آن بودند اطلاع دادند که هواپیما را زدند.
اسکندرى به آنها گفت عیب ندارد ما را هم زدهاند پشت سر ما بیایید. دوران
در جواب گفت: موتور شماره دو آتش گرفته و ما نمىتوانیم بیاییم. اسکندرى
مجدداً گفت: اگر مىتوانید بیایید، وگرنه بپرید بیرون. که بعد از این
گفتوگو دیگر جوابى از آن طرف نیامد و ما بالاخره با وجود آتش سنگین پدافند
دشمن برگشتیم و در همدان به زمین نشستیم. بعدها متوجه شدیم که در آن لحظه
کاظمیان توسط دوران (Eject) شده و شهید دوران هم هواپیماى نیمه سوخته را به
ساختمان هتل محل برگزارى کنفرانس کوبیده است.
صبح ۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ خلبان شهید عباس
دوران که در تعداد پرواز جنگى در نیروى هوایى با بیش از 120 مأموریت هوایی
در دفع تهاجم دشمن بعثی رکورد داشت و عراق براى سرش جایزه تعیین کرده بود،
پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل
برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها مىکوبد و بدین ترتیب با شهادت خود کارى کرد
که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود.
پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰
شهید دیگر دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت. شجاعت و نترس بودن
عباس دوران باعث شده تا دوستانش به شوخى به او بگویند: عباس همیشه جوراب
شانس مىپوشید و بعد به عملیات مىرود …
منبع: سایت شهید عباس دوران
سلام
خسته نباشید آقای ارجمند
حال و هوای نشریه و وبلاگ به کلی تغییر کرده و مطابق میل مدیر مسئول جدید شده اما همین که هست یعنی کار شما درسته
آرزوم موفقیتتونه
اینجا و همه جا
اقا یکی به این رییس دانشگاه بگه وبسایت دانشگاهو راه بندازه که بسته شده.برنامه کلاسی بخوایم باید کیو ببینیم
خوب منو ببینید :)
دیدی
فایده نداره سرمون رو تو این یونی شما سفید کردیم نشد
عادت میکنی رفیق
هوالمحبوب
سلام به مدیر مسئول سابق
ما بچه های سه نقطه گذشته خودمون رو فراموش نمیکنیم.
و شما را همیشه یاد میکنیم.
حالا نگفتید کجا هستید؟؟ خوب هستید؟ یا بهترید؟
جاتون حسابی خالی بود... از گردخاک هایی که توی دانشگاه بلند کردیم .. از مصاحبه های جنجالی و از سوتی های مسئولای یونی....
ما هم مثل شما در گذر این زمان رفتیم...
اما هرچی گشتیم کسی رو نیافتیم که سه نقطه رو پابرجا بزاره...
124 شماره از یه نشریه دانشجویی واقعا حیرت انگیزه...
ولی چه کنیم که خیییییییلی ها نفهمیدن.
ما هم یکی یکی رفتیم... یکی یکی هم کچل شدیم و آش خور... و یکی یکی احتمالا مزدوج میشیم ....
و یکی یکی هم میمیریم...
اما خاطرات هرگز نمیمیرند.
اگه ما هم خاطرات رو فراموش کنیم خاطرات هرگز ما رو فراموش نمیکنند.
همین
راستی مدیر مسئول سابق جان، حافظیه!!!!
یادش بخیر...بخشی از نوستالوژی هامون اونجا بود.
حالا اون گوشه از حافظیه تبدیل شده به کافی شاپ!!!
و یحتمل خاطرات با هم بودنمان زیر کافی شاپه....
یا علی
فقط میگم
ما هم همین دورو اطرافیم زیر سایه تون
انشالله که همه تون موفق باشید
یاد روزگار با هم بودن و تلاش برای سر پا نگه داشتن نشریه رو هرگز نمیشه فراموش کرد
حداقل راهی شد برای امروز که به بقیه بگیم ما تلاش کردیم شما هم دست از تلاش برندارید
روز و روزگار بر شما خوش
به امید اتمام آش خوریاتون .طی کردن مدارج علمی و ازدواجی موفق
خدانگهدار