همه یک روز جا میزنند ؛ جز خدا (آخرین سر ، دبیر)

خاک خوردن بدتر از نبودن است (فیلفوسیوس سوم)

--------------------------------------------------------------


روزی آرزوی بودن در کنارت را داشتم .

از آن روزها زیاد نمیگذرد .

شاید 4 یا بیشتر ؛ سال


روزها آمدند و رفتند . 


ثانیه به ثانیه اش را با دست جان و نه دست تنم حس کردم .

چه گرم بودی و لطیف .

سه نقطه


همیشه آغاز کلماتم بودی و پایان غرغرهای همیشگی ام

دوستت داشتم .

بیشتر از هر تکه کاغذ بی محتوایی که محتوا را تو در آشیان دانشکده ی بی در و پیکرم معنا بخشیدی

امروز تنها رهایت کرده ام و حال غم در کنج دلم لانه کرده ، بی تو

ای کاش میتوانستم مفهوم بودن با تو را به تمام آن ... نماها نشان دهم

که آرام آمدی ، آرام آمدم ؛ اما نه من ماندم و نه خاطراتم


دانشکده بی سه نقطه یعنی جهنم

پس با صدای بلند برای ترم های بعد دانشکده ام فریاد میزنم

جهنم

بی سه نقطه نابود گردی و با سه نقطه بهشت


همین /