یکی از معضلاتی که جوامع مختلف به خصوص جوامع شهری به شدت با ان دست به گریبان بوده،باعث ایجاد خسارت زیاد و بالطبع تحمیل هزینه های گزاف برای دست اندرکاران یک جامعه می شود،تخریب اموال عمومی همچون تلفن ها،شیشه های اماکن ،لامپهای خیابان ها،پارک ها،درختان پارک ها،اموال مدرسه،دانشگاه و ... است.این پدیده در اصطلاح علم جامعه شناسی به «وندالیسم»یا «تخریب گرایی» شناخته می شود.کسی که به تخریب اموال (خواه عمومی یا خصوصی)می ورزد را وندال یا تخریب گر می گویند.اگر چه این پدیده مختص جامعة خاصی نیست ؛یعنی نمی توان گفت خاص جوامع مدرن و صنعتی است یا خاص غیرمدرن و سنتی،اما از این جهت که کشورهای پیشرفته در زمینه علل پیدایش و راه های پیشگیری اقدامات متنوع و مثمر ثمری انجام داده اند قابل تمایز است.بررسی و تحلیل و ارائه برنامه های مربوط به پیشگیری و درمان این پدیده در حیطة فعالیت جامعه شناسان ،روان شناسان و متخصصان علوم اجتماعی است.اما متاسفانه در جوامع جهان سوم می توان این گلایه را از متخصصان امر داشت که کم کاری می کنند و به جای پرداختن به تحلیل های عینی و محسوس خاص جوامع خود وامدار تحلیل های صاحب نظران جوامع پیشرفته هستند و طبق همان یافته ها(اگر چه گاهی مشترک باشند)نظرات خود را ارائه می دهند.
متاسفانه در کشور های جهان سوم(علی الخصوص کشور خودمان)حتی آمار دقیقی از هزینه های تخریب اموال توسط وندال ها وجود ندارد،چه برسد به اقدامات پیشگیرانه و یا اقداماتی در جهت شناسایی علل پیدایش این گونه اعمال تخریبی.در حالی که کارشناسان جوامع پیشرفته علاوه بر آمار دقیق خسارت ها توسط وندال ها و نیز بررسی شخصیت و ویژگی ها و خصوصیات افراد وندال در جهت پیشگیری این اعمال راهکارها و برنامه های اجتماعی و روانی ارائه می دهند و حتی در زمینه برنامه های هنری از جمله فیلم های مستند و سینمایی جهت آموزش افراد جامعه بسیار فعال و پیشقدم هستند.
با بیان این مقدمه باید بگوییم، وندالیسم را به حق نوعی آسیب به خود دانسته اند،چرا که شخص وندال با اموال عمومی که با هزینه های خودش ساخته و در معرض استفاده قرار گرفته ،در اصل به خود آسیب می رساند.
طبق نظرات کارشناسان هر چند پدیده وندالیسم در میان گروه های مختلف سنی می تواند مشاهده شود،اما شیوع آن در گروه های سنی 10 تا25 سال؛یعنی گروهی که بیشتر در معرض آسیب های اجتماعی هستند،مشهود تر است.این گروه برای اعمال تخریب خود از ابزار های مختلفی مثل چاقو،تیغ،پنجه بوکس،مواد رنگی و آتش زاو ... استفاده می کنند.علاوه بر جوان بودن این گروه ها ،غالب وندال ها مذکرندو به نظر کارشناسان نوعی میل به انتقال جوئی و احساس اجحاف و بیگانگی اجتماعی و سیاسی بالا در آنها وجود دارد که مجموعه این عوامل آنها را به انفصال از نظام ارزش ها و باورها وا می دارد.
اگر چه گفتیم خسارت وندال ها بیشتر مالی و اقتصادی است و اگر چه می دانیم قانون هم برای انها مجازات مختلفی را در نظر گرفته؛اما باز هم چون مساله «اعتیاد» باید به شکل بیماری به آن نگریست و با شناسایی عوامل ایجاد آن سعی در به حداقل رساندن این پدیده کرد.البته باید به عمده علت های این پدیده که گاه با پدیده های دیگر (مثل همان اعتیاد)مشترک است اشاره بکنند. مثلا اگر از مردم این سوال ساده را بپرسیم که: «چه کسانی مبادرت به تخریب اموال عمومی می کنند؟» حتما جواب هایی مثل این را می شنویم که: «کسانی که از نظر وضعیت خانوادگی و اجتماعی در وضعیت مناسبی قرار ندارند.» کارشناسان هم وقتی در جوامع پیشرفته در مورد پدیده وندالیسم به تحقیق پرداختند به عللی پی بردند که جواب های ذیل بخشی از مهم ترین آنها به شمار می آید:
1- وقتی در مورد وراثت افراد وندال پژوهش نمودند پی بردند که آنها از نظر وراثت از ضریب هوشی پائینی برخوردار بودند،یا پی بردند که بین توارث و کروموزوم اضافی و انحراف رابطه است.آنهایی که کروموزوم اضافی دارند میزان جرمشان60-70 برابر جرم افراد عادی است.حتی معتقد شدند که کروموزوم اضافی زمینه را برای داشتن اخلاق خشن و استعداد پرخاشگری فراهم میسازد.همچنین افراد وندال غالبا از عارضة جسمی و روانی برخوردار بودند.
2- ئر زمینه اجنماعی دچار بحران هستند؛یعنی اولاٌ افراد وندال در محیط خانوادگی سالمی رشد نمی کنند که دلایل آن هم می تواند اختلافات خانوادگی،فوت والدین و یا کمبود های عاطفی و ... باشد.ثانیاٌ در محیط های تحصیلی دارای مشکلات تحصیلی هستند و از نظر موفقیت تحصیلی نسبت به گروه های غیر بزهکار پایین اند و در جامعه هم دارای دوستانی هستند که سابقه مجرمیت دارند.
3-در زمینه اقتصادی،اغلب در وضعیت مناسبی نیستند.آنها ساکن مناطق فقیر نشین هستندو در خانه های شلوغ و حقیر زندگی می کنند و از نظر شغلی غیر ماهر و بیکار هستند.
4- در زمینه فرهنگی دو عامل در آنها وجود دارد.الف:تاثیر پذیری از فرهنگ های مخرب مثل الگو برداری از گزوه ها و فیلم ها و موسیقی های خشن ،هنجارشکن و بزهکار.
ب:توجه نداشتن به نقش دین و معنویت در زندگی و غافل شدن از مناسک عبادی و یا حتی نفوذ خرافات و آداب غلط و مهلک دینی در زندگی فرد.
علت های فوق در بررسی از شخصیت افرادی که به «وندال» شهره هستند و به تخریب اموال عادت دارندبه دست آمده است.. اما متاسفانه ما با نوع های دیگری از تخریب اموال بر می خوریم که هرچند جزء بیمار وندالیسم شمرده نمی شوند، اما در ایجاد خسارت مالی که هدف وندال هاست با آنها مشترکند.نوجوان یا جوانی که برای به رخ کشیدن شجاعت خوئ به دیگر هم سن و سال های خود مبادرت به شکستن شیشة یک اداره،یا تخریب باجه تلفن عمومی و یا شکستن لامپ خیابان ها(هرچند یک بار در طول عمر خود)می کند،به جامعة خود هزینه تحمیل می کند ، یا شخصی که به خاطر عدم کارایی یک ابزار عمومی مثل تلفن دست به تخریب و شکستن آن می زند،آن هم به نوعی به جامعه هزینه تحمیل می کند و یا فردی که به خاطر دیر رسیدن اتوبوس به ایستگاه، به تخریب صندلی آن می پردازد،هر چند این عمل را نشانة نارضایتی خود می داند،به جامعه خود هزینه تحمیل می کند.
در پایان هم باید گفت که یک نوع تخریب هم داریم که به صورت اکثری و یا شاید اپیدمی در ما وجود دارد و آن هم پدیده ای به نام «گلوله برفی» است که بر اساس این نظریه ،دیدن یک شیشه شکسته و یا سطل لگد خورده ،دیگران را به زدن مشت و تخریب بیشتر شیء خراب بر می انگیزد و وجه تسمیة این نظریه (یا پدیده گلوله برفی)آن است که وقتی کسی گلوله ای از برف را به فرد دیگری می زند،دیگران به تبعیت از اومی پردازند.
منابع:
1-قائمی،علی.آسیب ها و عوارض اجتماعی.چاپ دوم،تهران:امیری،1366
2-سخنرانی محسن تبریزی د رانجمن جامعه شناسی،375
نوشته رضا رستمی
شاید در نگاه اول اینگونه به ذهن متبادر شود که این قبیل انتقادها و اظهارنظرها نوعی بهرهگیری از تکنیکها و تاکتیکهای جنگ روانی است که برای منفعل کردن رقیب به کار گرفته شده است اما توجه جدی به اظهارات و برنامههای تبلیغاتی آنها، اهداف و مقاصد پشت پردهای را آشکار میکند که تلاش برای انقلابی رنگین شاید هدف غایی آن بوده است.
این جریانات سیاسی در این مسیر با طرح چند مساله، تشکیک در نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم را آغاز کردند.
1- تشکیک در سلامت انتخابات و القای تقلب در انتخابات
2- طرح نظارت بینالمللی بر انتخابات و تشکیل کمیته صیانت از آرا
3- افزایش انتظارات و مطالبات عمومی
4- تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام و القای ناکارآمد بودن حاکمیت
5- هجمه به گفتمان انقلاب و امام و رهبری
6- اعلام خطر، تهدید نمایی، بحران نمایی و سیاهنمایی از اوضاع کشور
7- توهین و تخریب و دروغبافی بیسابقه علیه دولت
8- لشکر کشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفان و معاندان نظام
انقلاب مخملی یا انقلابهای رنگی
انقلابهای مخملی یا انقلابهای رنگی یا گلی از شیوههای براندازی نرم است که نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابهجایی قدرت است و از شیوه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی بهره میگیرد.
در برخی کشورهای اروپای مرکزی، اروپای شرقی و آسیای مرکزی انقلاب مخملی طراحی و پیاده شده است. این واژه برای نخستینبار از سوی رئیسجمهور پیشین چک که در زمان خود رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود به ادبیات سیاسی وارد شد.
سال 1989 طی یک دوره شش هفتهای، مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقداماتی زنجیرهای توانستند رژیم حاکم را سرنگون کرده و قدرت را در دست بگیرند.
این طرح و ایده به ترتیب در کشورهایی همچون صربستان، گرجستان، اوکراین و قرقیزستان منجر به تغییر طبقه حاکم شد. غرض اصلی از طراحی و پیادهسازی انقلابهای مخملی، براندازی حکومتهایی است که آمریکا آنها را مانع بسط و گسترش سلطه خود میداند.
برخی اهداف آمریکا از ساماندهی انقلابهای رنگی از این قرار است:
1- تسلط بر مناطقی که از نظر سیاسی و راهبردی اهمیت ویژه دارد
2- کنترل مسیر انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن
3- حذف یا مهار نظامهایی که مانع گسترش سلطه آمریکا هستند
4- ممانعت از ایجاد اتحادیههای نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی
5- همسو کردن کشورهای مورد نظر با سیاستهای آمریکا
6- فرصتسازی اقتصادی برای آمریکا
7- مهار بیداری اسلامی.
انقلاب گل رز در گرجستان
با فروپاشی شوروی سابق، آمریکا و ناتو به حلقه اول اروپای شرقی، یعنی سپر دفاع هارتلند نفوذ کردند. پس از آن توسعه نفوذ در حلقه دوم در دستور کار آمریکا قرار گرفت. برای این منظور نفوذ در گرجستان اولویت اول را داشت.
آمریکا و متحدان اروپاییاش از طریق بنیاد سوروس و موسسات بظاهر غیردولتی به ساماندهی یک انقلاب رنگی در گرجستان پرداختند تا سلطه ناتو به گرجستان به عنوان حیاط خلوت روسیه گسترش یابد.
در انتخابات پارلمانی 2003، 2 ائتلاف گرجستان نو و ائتلاف تروئیکای گرجستان رقابت کردند. در کوران رقابت انتخاباتی بنیاد سوروس که مسوولیت پشتیبانی از انقلاب مخملین در گرجستان را عهدهدار بود، پیروزی ائتلاف تروئیکا را پیشاپیش اعلام کرد؛ اما پس از انتخابات نتایج شمارش آرا بر پیروزی ائتلاف گرجستان نو دلالت میکرد.
با اعلام نتایج اولیه انتخابات، ائتلاف تروئیکای گرجستان به نتیجه انتخاباتی اعتراض و دولت را به تقلب متهم کرد.
ائتلاف تروئیکای گرجستان که از طریق رسانههای آمریکایی و اروپایی حمایت میشدند هواداران خود را به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی فراخواند. جنبشی به نام کامارا توانست 15 هزار نفر را در پایتخت سازماندهی کند.
آنان چند روز در مقابل ساختمانهای دولتی از جمله ریاستجمهوری تجمع و طبق برنامه به پلیس و ارتش گرجستان گل رز اهدا کردند.
در روز افتتاح پارلمان این کشور و در حالی که رهبر ائتلاف گرجستان فویفی شوارد نادزه مشغول سخنرانی بود، مخالفان به رهبری ساکا شویلی از رهبران ائتلاف تروئیکا بدون مقاومت پلیس وارد پارلمان شدند و اجازه ندادند ائتلاف گرجستان نو قدرت را در دست بگیرد.
سرانجام با موافقت مقامات روس، شوارد نادزه مجبور به استعفا شد و انقلاب به اصطلاح گل رز به پیروزی رسید. به طور کلی فرآیند عملیاتی شدن انقلاب گل رز در گرجستان موارد زیر را شامل میشود:
1- تزریق کمکهای مالی آمریکا و غرب به مخالفان حکومت گرجستان
2- حمایت تبلیغاتی وسیع آمریکا و غرب از ائتلاف تروئیکای گرجستان و تخریب و شورش اذهان عمومی
3- متهم کردن نظام حاکم در گرجستان به فساد مالی، فساد سیاسی و ناکارآمدی
4- افزایش انتظارها و مطالبات عمومی در جریان مبارزات انتخاباتی
5- متهم کردن دولت گرجستان به تقلب در انتخابات
6- از پیش برنده اعلام کردن جریان متمایل به آمریکا و غرب
7- درخواست بازشماری آرا و همچنین فشار به دولت برای به رسمیت شناختن پیروزی مخالفان
8- فراخوان مخالفان به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی
9- تصرف پارلمان و اماکن دولتی و به تعطیلی کشانیدن ادارات.
انقلاب نارنجی در اوکراین
اوکراین پس از روسیه بزرگترین کشور اروپایی است و از لحاظ جغرافیای سیاسی وضعی منحصر به فرد دارد. نفوذ آمریکا در این کشور از یک سو حلقه محاصره روسیه را تنگتر و از سوی دیگر دستیابی آمریکا را به بازار منابع نفت و گاز این منطقه آسان میکرد.
کاخ سفید برای ساماندهی انقلاب رنگی در اوکراین تلاش زیادی کرد به طوری که پس از وقوع انقلاب نارنجی در این کشور نیویورک تایمز فاش کرد بوش دستکم 65 میلیارد دلار برای این انقلاب هزینه کرده است.
سال 2004 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری، اوکراین هیچیک از نامزدهای انتخاباتی نتوانستند حدنصاب لازم را در مرحله اول کسب کنند.
پانوکویچ، نخستوزیر وقت هوادار روسیه در دور اول 39.88 درصد و ویکتور یوشچنکو، نامزد مورد حمایت آمریکا و غرب 39.22 درصد آرا را به دست آوردند. در نتیجه انتخابات به دور دوم کشیده شد.
در مرحله دوم، بنابر اعلام غیررسمی، پانوکویچ با کسب 49.46 درصد آرا بر یوشچنکو که 46.6 درصد آرا را کسب کرده بود، پیروز شد؛ اما این نتیجه از سوی یوشچنکو و طرفدارانش مورد قبول واقع نشد و آنان دولت یانکویچ را به تقلب در انتخابات متهم کردند.
با اعلام نتیجه انتخابات، جنبش پارا که از مدتها قبل با حمایت مالی و تبلیغاتی آمریکا سازماندهی شده بود با حضور در خیابانهای کییف، اقدام به تحصن و تظاهرات کردند.
متحصنان که تیشرت، بازوبند، کمربند و هدبند نارنجی به تن داشتند و با خود پرچمهای نارنجی حمل میکردند خواستار اعلام پیروزی یوشچنکو از سوی کمیسیون انتخابات شدند؛ اما کمیسیون انتخابات پیروزی یانوکویچ را به طور رسمی اعلام کرد و با اصرار این کمیسیون، پارلمان اوکراین نیز نتیجه انتخابات را به تصویب رساند.
با اعلام نتیجه انتخابات از سوی پارلمان اوکراین، تظاهرکنندگان مانع ورود پانوکویچ به دفتر نخستوزیری شدند و کشور در شرایط جنگ داخلی و تجزیه به 2 بخش شرقی (طرفداران یانوکویچ) و بخش غربی (هواداران یوشچنکو) قرار گرفت. با فوقالعاده شدن اوضاع کشور، پارلمان اوکراین در رای خود تجدیدنظر و اعلام کرد که در انتخابات تقلب صورت گرفته است و از رئیسجمهور خواست تا کمیسیون انتخابات را منحل کند.
با جانبداری وزیر دفاع از یوشچنکو شرایط به سود غربگرایان و افراد مورد حمایت آمریکا تغییر کرد، در نتیجه دادگاه عالی اوکراین سرانجام در 7 دسامبر نتیجه انتخابات را باطل و تاریخ 26 دسامبر را برای برگزاری انتخابات مجدد اعلام کرد. انتخابات بار دیگر برگزار شد و یوشچنکو با کمک تبلیغاتی رسانههای آمریکایی و اروپایی رئیسجمهور این کشور شد.
انقلاب حماسهای در قرقیزستان
قرقیزستان اگر چه دارای منابع طبیعی نفتوگاز است، اما به دلیل هممرز بودن با چین و افغانستان جایگاه و اهمیت استراتژیکی دارد. حادثه 11 سپتامبر، قرقیزستان را بیش از پیش مورد توجه آمریکا قرار داد.
از اینرو کاخ سفید درصدد جابهجایی قدرت در این کشور و تثبیت موقعیت خود در قرقیزستان برآمد. در سال 2005 با رد صلاحیت نامزدهای مخالف دولت در پارلمان جرقههای انقلاب مخملی در این کشور زده شد.
پس از برگزاری 2 مرحله انتخابات پارلمانی و اعلام نتیجه آن 2 مخالف عسگر آقایف یعنی کولوف وزیر پیشین امنیت قرقیزستان از اهالی شمالی به همراه باقیراف، نماینده برکنار شده پارلمان از اهالی جنوب با یکدیگر متحد شدند.
با پیوستن اتو بنایا، نامزد ردصلاحیت شده انتخابات پارلمانی به صفوف مخالفان آقایف شرایط برای انقلاب مخملی در این کشور فراهم شد.
در چنین شرایطی جنبش مقاومت جوانان کلکل عهدهدار آغاز انقلاب رنگی یا انقلاب گلی در این کشور شدند. در مناطق جنوبی قرقیزستان، معترضان سازماندهی شده تحت حمایت آمریکا با تجمع در میدان اصلی شهر اوش، فرودگاه و اماکن دولتی را به محاصره درآوردند.
دامنه اعتراضات توسط جنبش مذکور به سرعت به تمامی مناطق قرقیزستان سرایت کرد و در نتیجه مخالفان عسگر آقایف، اماکن دولتی و دفتر ریاست جمهوری را در بیشکک تصرف کردند و خواستار کنارهگیری وی شدند.
با متواری شدن آقایف جابهجایی قدرت در این کشور با حمایت و ساماندهی آمریکا صورت پذیرفت. عسگرآقایف پس از فرار از کشور، سفیر آمریکا در قرقیزستان را عامل اصلی این انقلاب معرفی کرد.
وی خاطرنشان کرد: یک هفته پیش از وقوع این حوادث در شبکه اینترنت نقشه این انقلاب منتشر شده بود. این نقشه را استفن یانگ، سفیر آمریکا تدوین کرده است و این انقلاب دقیقا همانند نقشه صورت گرفت. در وقوع انقلاب لالهای در قرقیزستان نقش بنیاد سوروس و اعطای کمکهای مالی کاخ سفید به مخالفان دولت بسیار تعیینکننده بود.
آیا انقلاب مخملین در ایران هم قابل اجراست؟
ایجاد انقلاب رنگی در کشور ما بخشی از پازل راهبردی آمریکا برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران است که تاکنون بهدفعات طراحی شده، اما در هر نوبت با شکست مواجه شده است. پیشینه انقلاب مخملی در ایران به سال 1378و حادثه کوی دانشگاه باز میگردد.
در روزهای آغازین سال 75 نتانیاهو، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی خواستار اجرای فوری طرح انفجار از درون ساختار حکومتی ایران شد و تاکید کرد باید با ایران کاری کرد که همان اتفاقی که در شوروی سابق صورت گرفت پیش آید و آن هم انفجار از درون است.
در همین راستا یکی از تجدیدنظرطلبان طی مصاحبهای با هفتهنامه راه نو تصریح کرد انقلاب اسلامی متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها نیز یکسان است.
در حادثه کوی دانشگاه با القای خبر کذب مبنی بر کشته شدن 5 دانشجو در جریان درگیری با نیروهای انتظامی و تشدید این فضا توسط نشریات زنجیرهای، هیجانگرایی و برانگیختگی در فضای سیاسی جامعه شکل گرفت.
در این هنگام تجدیدنظرطلبان سعی داشتند با گسیل داشتن دانشجویان به سوی بیت رهبری به زعم خود پروژه انقلاب مخملی و نافرمانی مدنی را کلید بزنند که با حضور میلیونی مردم در صحنه دفاع از انقلاب و رهبری این توطئه خنثی شد و عقیم ماند.
القای انسداد سیاسی در کشور (1379) و تئوریزه کردن مقاومت مدنی(نافرمانی مدنی) از سوی مسافران کنفرانس ننگین برلین مرحله دیگری از ساماندهی انقلاب مخملین در ایران بود.
در همین ارتباط اکبر گنجی در گفتگویی با نشریه کریستین ساینس مانیتور میگوید امیدوارم مدل انقلاب بدون خونریزی چکسلواکی در ایران انجام گیرد. ما قدم به مرحلهای از دموکراسی میگذاریم که هزینه دارد، برای رسیدن به هرچه باید بهای آن را داد.
در سال 1380 نیز شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب جوانان را به فرمانی مدنی فراخواند. بیاعتنایی مردم بویژه جوانان به فراخوان ضد انقلاب آنان را دچار سرخوردگی کرد. در این مرحله نیز دشمنان جمهوری اسلامی ایران انقلاب مخملین را به نظاره نشسته بودند که همانند مراحل قبلی با ناکامی مواجه شدند.
طرح مخملی کردن انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1383 برنامه دیگری از مجموعه اقدامات تجدیدنظرطلبان برای ایجاد گسست در ساختار سیاسی و بر هم زدن انسجام اجتماعی بود. این طرح با استعفای برخی نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم نیز ادامه همین طرح بود.
بیاعتنایی جامعه به تجدیدنظرطلبان و ناآگاهی افراطیون از ظرفیت اجتماعی خود و از همه مهمتر قاطعیت رهبر معظم انقلاب اسلامی این طرح را نیز با شکست مواجه کرد.
ساماندهی انقلاب مخملی در ایران به وسیله بنیاد سوروس با واسطه افرادی همچون هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو از دیگر برنامههای براندازی نرم در ایران بوده است.
براساس اعترافات هاله اسفندیاری بنیاد سوروس با حمایت از برنامههای خاورمیانهای مرکز آمریکایی ولسون به دنبال ایجاد یک شبکه غیررسمی در ایران برای عملی کردن اهداف براندازی نرم بوده است.
در این خصوص کیان تاجبخش، مدیر و نماینده سوروس در ایران سعی داشته است با اقداماتی همچون راهاندازی کارگاههای مطالعاتی متشکل از جوانان و دانشجویان و تدریس اصول و مبانی شبکهسازی اجتماعی زیرساختهای براندازی نرم در ایران را فراهم کند.
منبع:جام جم