بوتیک۱

آیا خدا مرده است ؟

‹‹مارتین لوتر›› بنیان گزار‹‹ کلیسای لوتری›› با دشواری ها و رنج های بسیار روبرو بود.

روزی همسر او متوجه شد که شوهرش غرق در اندوه و نا امیدی ست.اوزن با درایتی بود که به مشیت الهی ایمان داشت.

بنابر این با دیدن یاس شوهرش لباس سیاه پوشید و در برابر او ایستاد.

مارتین لوتر پرسید:‹‹چرا سیاه پوشیدی؟››

همسرش به آرامی پاسخ داد:‹‹نمی دانی که او مرده است؟››

مارتین لوتر پرسید:‹‹چه کسی مرده است؟››

همسرش گفت:‹‹خدا!››

مرد خدا با حیرت پرسید:‹‹چگونه می توانی چنین حرفی را بر زبان بیاوری ؟!چطور ممکن است خدا بمیرد ؟!››

همسرش جواب داد :‹‹اگر خدا نمرده است ، پس چرا تو این قدر غمگین و ناامید هستی؟››

مارتین لوتر بی درنگ متوجه اشتباه خود شد ، از این رو لبخندی بر لبانش نشست و گفت :‹‹بله ، ناامیدی کار شیطان است!››

منبع: کتاب در پناه او / جی. پی. واسوانی

کودک وخدا:

کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک درچمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید

پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد

کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید

کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد ولی کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد

 

http://www.pa2ogh.blogsky.com

دلنوشته

- یک پارادوکس
سقراط گفته یونانی ها دروغگو هستند ولی خود سقراط هم یونانیه پس دروغ میگه که یونانی ها دروغ میگن پس یونانیها راستگو هستند و سقراط هم که یک یونانیه پس راستگوست پس راست میگه که یونانیها دروغگو هستند پس...........آخر یونانیها دروغگواند یا راستگو !؟

دکتر شریعتی : زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم

انیشتین: دوست دارم افکار خدا را بدانم، بقیه چیزها جزئیات اند


انیشتین: کسی که در برابر عظمت خداوند به حیرت دچار نمی شود ، هرگز نمی تواند روح علم فیزیک را درک کند

هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد، اما نه ساده تر از آن

جبران خلیل جبران : اگر بتوانم در قلب یک انسان، گوشه ای تازه را به او بنمایانم، بیهوده نزیسته ام

خدا دایره ای است به مرکز همه جا و هیچ جا.‹‹امپدوکلس››

مشاهیر

جلال آل حمد

"در خانواده ای روحانی بدنیا آمدم. نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 بی اغراق سر هفت تا دختر بود.

دبستان را که تمام کردم پدرم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: "برو بازار و کار کن"  تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار رفتم اما دارالفنون هم کلاس شبانه باز کرده بود که پنهان از پدرم اسم نوشتم. روزها کار و شب ها درس.

همینجوری دبیرستان را تمام کردم و توشیح "دیپلمه" آمد زیر برگه وجودم سال 1322 یعنی زمان جنگ.

جنگ که تمام شد دانشکده ادبیات را تمام کرده بودم و یک سال بعد معلم شدم یعنی 1326. با یک دست لباس نیمدار آمریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز کنده بودند تا من بتوانم به 80 تومان بخرمش.

3 سال بود که عضو حزب توده بودم. در عرض 4 سال از صورت یک عضو ساده به عضو کمیته حزبی تهران رسیدم و نمایندگی کنگره و از این مدت دو سالش را مدام قلم زدم

حول وهوش سال 1326 ترجمه هایی می کردم که زبان فرانسه رو هم یاد گرفته باشم. همین موقع ها بود که زن گرفتم. زنم سیمین دانشور است که می شناسید.  اهل کتاب و قلم  و دانشیار رشته زیبایی شناسی و صاحب تالیف ها و ترجمه های فراوان  در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود."

آل احمد سفر های زیادی رفت. بیشتر ماموریت بود برای سمینار. به اروپا، آمریکا، شوروی.حاصل هر کدام از این سفر ها سفرنامه ای بود که مال حجش "خسی در میقات " است.
جلال آل احمد پس از سال ها مبارزه سیاسی و فرهنگی و نشر آثار ارزشمند  در سال 1348در گیلان در گذشت.  آثار او: غرب زدگی- ارزیابی شتاب زده- زن زیادی- نون والقلم ، خدمت و خیانت روشنفکران و... .  

 

 

 

 

آرزو ارجمند-شماره چهارم مهر

معرفی مشاهیر

فیدل کاسترو

رکورد دار فرار از 638 سوء قصد. کمتر کسی می دانست که کجا می خوابد. شوخ طبع است و پرطنز.

عده ای او را مبارز و مرد انقلاب  و قدرت می دانند که مر گش آنها را متاثر می کند اما عده ای دیگر مرگ او را پایانی بر دیکتاتوری حاکم بر کوبا می دانند.

فیدل در استان "اورینته" در شرق کوبا به دنیا آمد. در خانواده ای اسپانیایی که به امید آینده ای بهتر به کوبا مهاجرت کرده بودند.در مدارس کاتولیک درس خواند. در شهر سانتیاگو کوبا تحصیلاتش را به پایان رساند.

سال 1947: و در زمان دانشجویی به یک فعال سیاسی تبدیل شد. برای سرنگونی دیکتاتور  دومینیکن شرکت فعال داشت.

1951: عضویت حزب اصلاح طلب ارتدوکس. از طرف حزب خود وارد انتخابات شد. پیش از انتخابات ژنرال "فولجینکو باتیستا" در یک کودتای خونین قدرت را در دست گرفت. فیدل برای سرنگونی او رهبری 160 شورشی را بر عهده داشت. او و یارانش دستگیر و محکوم به 15 سال زندان شدند. 2 سال بعد باتیستا عفو عمومی اعلام کرد. او همراه برادرش رائول به مکزیک  رفتند و جنبش 26 جولای  را به راه انداختند و همراه "ارنستو چگوارا" ارتش انقلاب را ساماندهی کردند.

1958:  مخالفان زیادی به جنبش مبارزه با باتیستا پیوستند. در ماه دسامبر نیروهای این جنبش به رهبری چگوارا شکست سنگینی به نیروهای باتیستا وارد کردند.

اول ژانویه1959: نیروهای چگوارا دولت را به دست گرفتند. فیدل نخست وزیر دولت  جدید شد. 

 فیدل در 2 دسامبر 1976بعنوان رئیس جمهور کوبا معرفی شد و تا 24 فوریه سال جاری میلادی عهده دار این مقام بود و پس از آن عملا قدرت را به برادرش واگذار کرد.

معروف ترین ترور:سیگار برگی که دانشمندان سازمان سیا ساخته بودند و به جای تنباکو از مواد منفجره پر بود. اما تیم محافظان کاسترو این طرح را هم کشف و خنثی کردند.

تمام این ترور ها به خاطر این بود که مخالفانش می دانستند این انقلاب وابسته به شخص کاسترو است و اگر او نباشد  انقلاب شکست می خورد.  

 

 

 

 

آرزو ارجمند-شماره دوم مهر ماه.