مچ گیری استاد از دانشجویان(ویژه نامه)

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
« کدام لاستیک پنچر شده بود؟
»  

 

مهدی ارجمند

Arjmand3dot@yahoo.com

اسلام چیست؟(مذهبی-ویژه نامه)

اسلام چیست؟

چقدر مظلوم است و چقدر غریب.

اما میان تمام مدل های اسلام من فقط یک مدلش را دوست دارم.

من از کسانی که از مستحبات فقط خواب قیلوله را می پسندند ،بدم می آید!

من از کسانی که در میان واجبات فقط صله رحم را با میهمانان آنچنانی ،دوست دارند بدم می آید.من از صله رحم های قر و قاطی در میان تنها مسلمانان شهر بدم می آید.

از آنهایی که از اسلام فقط مسح کشیدن را بلدند،آن هم با طی مدت یک ربع!

از آنهایی که از یاد خدا فقط ذکر گفتن را بلدند ،آنهم بلند با ذکر"صاد" از مخرج اصلی!

آنهایی که هر نمازشان را ده بار می خوانند ، آنهایی که قران را فقط می خوانند،آنهایی که زکات  و خمس دزدیهایشان را کامل پرداخت می کنند،

آنهایی که غذای ته مانده خود را به فقرا میدهند ،

آنهایی که مسجد می سازند و سردرب مسجد را ملوث به نام خود می کنند،

آنهایی که ده بار والضالین را تکرار می کنند و ...

من از اسلام مدل لطیفش را دوست دارم .اسلام من در میان پیر مرد های 90ساله رو به مرگ نیست.من اسلام دعا را دوست دارم.اسلام گریه را.اسلام پیرمرد بودن جوانها را.

اسلام جمع های تذکر را.اسلام عهدهای اخوت را.اسلام جنگ و جبهه را.

اسلام ته مانده غذا را خوردن.اسلام بخشش تمام مال نداشته را.

اسلام کار و ذکر برای خدا را.اسلام ضد ریا را.اسلام تظاهر به الله را.

اسلام خجالت نکشیدن از نماز را.اسلام مخفی کردن تمام عبادات را.

اسلام ضجه های جانسوز را.اسلام دعای کمیل را.اسلام دعای توسل را.

اسلام دعای شعبانیه را.اسلام رمضان را.

اسلام سینه زنی را .اسلام نوحه خوانی را.اسلام نیمه های شب را.

من از اسلام مرفهین بدم می آید. همان ها که از میان احادیث ،فقط استحباب خانه ی خوب ،مرکب خوب و زن خوب را دوست دارند!من از خودم هم خیلی بدم می اید !

من خودم را دوست ندارم!من آتش را کمترین مزدم در آخرت می دانم.

از شماها هم بدم می اید و از اسلام شما بیشتر!؟...همین 

 

برگرفته از کتاب لخته های دل نوشته سید محمد انجوی نژاد  

سید انجوی نژاد/سه نقطه

مهدی ارجمند

Arjmand3dot@yahoo.com

خاطراتی از زندگی رهبر-ویژه نامه

سادگی و صفای ازدواج

چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت ا... خامنه ای از دختر بنده،خدمت مقام معظم رهبری رسیدم.ایشان فرمودند:آقای دکتر اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم.عرض کردم:چطور؟فرمودند:آقا مجتبی و دختر خانم ظاهرا یکدیگر را پسندیده اند و در گفت و گو به نتیجه رسیده اند.حالانظر شما چیست؟عرض کردم آقا  اختیار ما هم دست شماست.آقا فرمودند:شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است.تمام زندگی ما غیر از کتابهایم،یک وانت لوازم کهنه است.خانه ما هم دو اتاق اندرونی دارد و یک اطاق بیرونی که مسئولان می آیند  و با من دیدار می کنند.من پولی برای خرید خانه ندارم.خانه ای اجاره کرده ایم که قرار است در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند.ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید.مثل ما زندگی نکرده اید.آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟

زیبایی و دقت سخن مقام معظم رهبری برای من بسیار جالب بود.موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد.   

                                                                                 غلامعلی حداد عادل 

...........................................

 

 رویای صادقه 

یک وقت بدون اطلاع وارد محله ای برای دیدن خانواده شهیدی شدیم.دیدیم محله پراز جمعیت است و برای ورود مقام معظم رهبری گاو و گوسفند آماده کرده اند.آقا با دیدن صحنه ناراحت شدند و فرمودند: مگر من نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطلاع قبلی باشد.ما عرض کردیم:آقا،از دفتر اطلاع نداده اند.بالاخره آقا وارد منزل پدر شهید شدند و فرمودند : بگو ببینم چه کسی آمدن مرا به شما اطلاع داده است،آیا از دفتر اطلاع داده اند؟پدر شهید عرض کرد: نه آقا،من دیشب حاج آقا روح ا...(امام ره) را در خواب دیدم.پسرم علی رضا نیز در کنار امام (ره) نشسته بود.امام(ره)رو به من کردند و فرمودند: فلانی،فردا شب مهمان عزیزی داری،از مهمانت پذیرایی کن،گفتم:مهمان من کیست؟ فرمود:رهبر مهمان شماست،با تعجب گفتم:رهبر می خواهد به خانه من بیاید؟! پسرم گفت:بله بابا،رهبر می خواهد به خانه ما بیاید،از ایشان پذیرایی کنید.

                                                   حجت الاسلام احدی(از اساتید حوزه علمیه قم) 


 

مهدی ارجمند

Arjmand3dot@yahoo.com

چگونه یک حدیث، اینشتین را شگفت‌زده کرد؟ (برای ویژه نامه)

چگونه یک حدیث، اینشتین را شگفت‌زده کرد؟

هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

«آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان «دی ارکلارونگ Die Erklarung» (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.

این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است».

اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه «نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله «معاد جسمانی» را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» می‌داند: E = M.C2 >> M = E /C2

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا به تبدیل به ماده و زنده شود.

اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز» یاد کرده است.

اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.

این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد.

دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌ شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است. 

مهدی ارجمند Arjmand3dot@yahoo.com

ستون فانوس-ویژه نامه

بند مقدماتی: ۱۶ آذر روزی برای تمام دانشجویان

در اتاق خسته و در جوار نسیم گرم و خشک بخاری نشسته بودیم و خسته از خواب روزانه در حال استراحت بودیم و به ریش روزگار می خندیدیم که ناگهان دیدیم همه جا داره می لرزه.به خودم اومدم.دیدم موبایلم داره زنگ می خوره.اومدم گوشی رو پرت کنم تو دیوار که دیدم رو صفحه اش نوشته "مدیر مسئول".ما هم با کمال آرامش و رعایت ادب جواب تلفن را دادیم.مدیر مسئول هم طبق معمول به گیرش و تذکر و گوش زد کردن مطالب پرداختند و گفتند که مطلبی در مورد روز دانشجو بنویسید.ما هم چون از بچه های همیشه در صحنه ی "سه نقطه" هستیم با نیشی باز پیشنهاد مدیر مسئول را لبیک گفتیم.

بند صفرم:از آنجا که هر کسی یک روزی از تقویم رو به نام خودش ثبت کرده واز آنجا که دانشجوجزو موجودات فرهیخته ی روی کره زمین است پس لازم دیدیم که یک روزی را به آنها اختصاص بدهیم.از این رو 16 آذر رو به عنوان روز دانشجو انتخاب کردیم.این روز رو به همه ی دانشجویان،دانشجودوستان،دانشجو داران و دانشجو پروران تبریک می گوییم و امیدواریم در این روز حسابی خودتون رو تحویل بگیرید.

اما اصل مطلب:امروز قراره چند تا از مشکلای دانشگاه و دانشجویان رو از نگاهی شبه طنز بررسی و ریشه یابی و در نهایت ریشه کن کنیم که حاصل زیر و رو کردن ذهنمان مطالب زیر شد که درسه بند مجزا آمده است. خلاصه ی سانسور شده ای از آنها را می خوانیم.

بند اول:کلاس به سبک پیام نور

1)شنبه روزی بود از روزهای هفته.آن روز را جهت فراگیری علم قصد عزیمت به دانشگاه را کردیم.بسیار مشتاق،مسافت طویلی را پیمانیدیم تا به دانشگاه رسیدیم.اما...اما کلاس به علت عدم حضور استاد گرامی برگزار نشد.اندکی از اشتیاق ما به علم سوخت.علت برگزار نشدن کلاس را از مسئولان پرسان شدیم.در جواب گفتند "ما را خبری نیست"در نتیجه ما نیز بی خیال شدیم.

2)شنبه روزی دگر بود که دوباره بار جهت کسب علم و دانش و معرفت قصد عزیمت به دانشگاه کردیم .به دانشگاه رسیدیم اما دوباره کلاس برگزار نشد.دوباره علت را از رده های بالاترجویا شدیم.جواب یافتیم: "ما را با کلاس های شما کاری نیست،از دیگری بپرسید" .از دیگر مسئول پرسیدیم که ایشان نیز ما را به دیگری پاس دادند.تصمیم گرفتیم که موضوع را خود پیگیر شویم.پس از چندی تفحص در این مقوله به این نتیجه رسیدیم که در ایران قانون بیل و کلنگ و کارگر در همه جا برقرار هست.یعنی این که روزی که دانشجو است استاد نیست،دگر روز که استاد است دانشجو نیست،روزی هم که هر دو موجودند دانشگاه تعطیل است.لیکن شگفت و انگشت بر دهان ماندیم،هم از پیام نور هم از قوانین خفنش.اصلاً بهتره که ما نیز افکارمان را بی خیال این قضایا کنیم چرا که گیرش زیادی به این مضامین هم ما را به گیر می اندازد هم اعصاب شما را دچار پارازیت می کند.

بند دوم:انجمن از نوع دانشجویی

به دنبال پیگیری های مکرر بعضی ها در ایجاد انجمن های دانشجویی(که واقعاً جاشون توی دانشگاه خالی بود)بالاخره چشم کور ما به انجمن های دانشجویی دانشگاهمون باز شد و ما انجمن هایی بس فعال و شیفته و دل باخته ی علم و فرهنگ در دانشگاه رویت کردیم.ما از همین جا مراتب تملق و اخلاص و غیره را به بروبچ این اناجیم (جمع مکسر من درآوردی انجمن) ابلاغ می کنیم.اما بنده در همین راستا و به دنبال مشاهده ی حرکاتی غیربشر دوستانه (از جمله شکار کرم ابریشم،شکار گربه ،شکار پلنگ و ببر فیروزآبادی و ... و اقدام به انقراض نسلشان توسط دوستان رشته زیست) از دوستان محترم انجمن زیست که موجب آزار و اذیت موجودات ذره بینی و فرا ذره بینی شده اند و به شکار موجودات زنده رفته و به تشریح آن پرداخته اند را محکوم می کنم و خواستار رسیدگی به وضع این موجودات و بازپس گرفتن حقوق از دست رفته شان هستم.بنده در همین جا به عنوان یک موجود زنده و دوست دار محیط زیست خشم و انزجار خود را از این حرکت غیرورزشی اعلام کرده و خواهان رسیدگی مجامع و سازمان های بشر دوستانه  بین المللی به این اوضاع نابسامان می باشم.و در آخر هم از دانشجویان زیست که دکترهای دانشگاهمون هستند تقاضا دارم به جای مخالفت با محیط زیست حامی و دوستدار آن باشند.البته نمی خام بگم که بنده سفیر سازمان جهانی محیط زیست (smzj)هستم.ولی هستم دیگه....چه کنیم!!

اما انجمن ادبی- انجمن ادبی هم به میمنت وجود انشجویان خفن و ادب دوست دانشگاه راه اندازی شد.امیدواریم که این انجمن هم در سایه ی پت و پهن شعرای بزرگ شهر و دیرمان به فعالیت خود ادامه دهد.

در پایان هم از کلیه دانشجویان علم دوست و ادب دوست و فرهیخته خواستارم که به خود تکانی بدهند و به جای پرسه زدن و متر کردن محوطه دانشگاه و شهر فیروزآباد به چنین محافل علمی بیایند و قدمی در راه علم بردارند.البته دانشجویان رشته های فناوری اطلاعات و روانشناسی و چند رشته ی دیگر هم اقدام به راه اندازی انجمن علمی کرده اند که واقعاً سطح بالا و حرفه ای کار میکنند که این قضیه بسی به مذاق ما خوش آمده است.ان شا ا... که مسئولان هم از این تشکل های علمی دانشجویی که پایه هایی برای سطح علمی دانشگاه هستند حمایت کنند.

بند سوم:بدون تیتر

خواب بودم.در خواب مسئولی از دانشگاه را دیدم که به کار من درکمتر از سه سوت رسیدگی کرد.متعجب و حیران و انگشت بر دهان از این اتفاق نادر،به رقص و پایکوبی پرداختم،اما یکباره از خواب پریدم."داستانکی بود از رائول گنزارس که از دانشگاه  پیام نور مادرید برامون ارسال کردند."

از آنجا که کل کل بین مسئولین دانشگاه و دانشجویان یک امر بدیعی است و در دوران انتخاب واحد و پایان ترم به اوج خود می رسد و با توجه به اهمیت موضوع  برآن شدیم تا در بند سوم این ستون به نکاتی به شدت مهم در برخورد با مسئولین دانشگاه جلب کنیم که با رعایت این نکات دانشجویی موفق خواهید بود.

1.در صورت برخورد با اتفاقات عجیب و غریب از جمله: «درگیری لفظی مسئول و دانشجو» ، «صوت هایی با بسامد بیشتر از شنوایی انسان» ، «حروف رکیک و غیررکیک» ، «تجمع بیش از 500 نفر در یک اتاق»  اصلاً تعجب نکنید چون این ها جزء اتفاقات معمول در دانشگاه است.

2. در صورت عملی نشدن درخواستتان و نرسیدن به نتیجه مطلوب خونسردی خود را کاملاً حفظ کرده، یک نفس عمیق بکشید و به زندگی لبخند بزنید و به راه های دیگر فکر کنید.

3. این شعار را همواره به یاد داشته باشید و با خود تکرار کنید تا اشتباهی از شما سر نزند: "چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی"

4. «یک مسئول از کار خود برکنار نمی شود بلکه از مسئولیتی به مسئولیت دیگر منتقل می شود».این قانون پایستگی پست و مقام است.درنتیجه فکر شکایت و تهیه اعتراض از مسئول دانشگاه را از سر بیرون کنید.

5. شما حق هیچ گونه اعتراضی را ندارید،اما در صورت اعلام علنی اعتراض تا پایان سال از دریافت هرگونه تسهیلات اعم از نامه،وام ،نمره و ... تحریم خواهید بود.

6. جهت به ثمر نشستن تلاشتان باید بیشترین پشتکار خود را به نمایش بگذارید.

7. قبل از ملاقات با مسئول مربوطه در ظاهر خود تجدید نظر کنید در غیر این صورت مستقیماً به حراست دانشگاه هدایت خواهید شد.(ظواهر نامناسب عبارتند از:موهای سیخ سیخی،زلف های خفن،..#..@%&**** متاسفانه به علت سانسور رسانه ای از گفتن بیش از این معذوریم. شرح ظواهر نامناسب در بند دوم ماده 7 قانون ظواهر آمده است.)

*جهت فیلتر نشدن این ستون از افشاگری و روشن کردن هر چه بیشتر شما در این زمینه بسیار معذوریم.  

مهدی ارجمند  

Arjmand3dot@yahoo.com