یک مقایسه ساده

یک روز صبح در کشور آلمان

یک روز صبح در کشور آلمان مردمی که برای خرید شیر آمده بودند ، در کمال تعجب دیدند شیری که تا دیروز 1 یورو فروخته میشد ، امروز 1.5 یورو عرضه میشود . هیچ کس سرو صداو اغتشاشی نکرد اما ، هیچ کس هم شیر نخرید.

بطری های شیر به کارخانه مرجوع شد و همان شب آنگلا مرکل از تلویزیون رسمی آلمان بصورت زنده از مردمان کشورش بابت این گرانی عذر خواهی کرد و از فردا شیر دوباره به قیمت 1 یورو توزیع شد ...!!!!

یک روز صبح در کشور ایران

یک روز صبح در کشور ایران مردمی که برای خرید شیر آمده بودند ، در کمال تعجب دیدند شیری که تا دیروز 350 تومان فروخته میشد ، امروز 750 تومان عرضه میشود . همه کس سرو صداو اغتشاشی کردند اما ، همه هم شیر خریدند و حتی از نیاز روزانه نیز بیشتر خریدند !!!

پاکت های شیر به کارخانه مرجوع نشد و همه به فروش رسید حتی در بازار نایاب نیز شد و فردای همان روز مجددا قیمت شیر افزایش پیدا کرد و به 1350 تومان رسید و همچنان مردم خریدند و کسی هم عذرخواهی نکرد و شیر نیز توزیع شد .....!!!!!!! 

 

تعجب هم داره!!

اعتراضات دانشجویی به طرح اصلاح قانون انتخابات

اعترا(مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ) حشر/۷

مطرح شدن طرح اصلاحیه قانون انتخابات و مخصوصا ماده 35 آن از مواردی است که این چند روزه مباحث مختلفی را منجمله در فضاهای اعتراضات دانشجویی برانگیخته است.

متن کامل این بند بدین صورت است

 

تبصره ۱ : برای رسیدگی به صلاحیت نامزدها در احراز شرایط رجل مذهبی بودن ارائه تائید حداقل ۲۵ نفر از اعضاء ادوار مجلس خبرگان رهبری و یا تائید شورای مدیریت حوزه علمیه کل کشور

تبصره ۲ : برای شرط رجل سیاسی بودن موضوع همان بند، گواهی داشتن سمت مقامات موضوع ماده ۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری پس از پیروزی انقلاب اسلامی حداقل به مدت ۴ سال، یا ارائه تائید حداقل یک‌صد نفر از نمایندگان فعلی مجلس یا کسانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سابقه نمایندگی مجلس، مقام وزارت، معاونت رئیس جمهور، معاونت وزیر، سفارت و استانداری، سابقه دبیر کلی احزاب و تشکل‌های قانونی سراسری داشته‌اند، الزامی است.

تبصره ۳ : برای رسیدگی به صلاحیت نامزدها در احراز مدیر و مدبر بودن موضوع بند ارائه گواهی حداقل ۸ سال سابقه نمایندگی مجلس، وزارت و معاونت رئیس جمهور یا همتراز آنها از مسئولیت‌های اجرایی و فرماندهی نیروهای مسلح یا ترکیبی از آن‌ها می‌باشد مشروط بر آنکه مدیر بودن هر کدام از آنها توسط حداقل یک‌صد نفر (۱۰۰) از کسانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سابقه مقامات موضوع ماده ۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری را داشته باشند در غیر این صورت مدیر و مدبر بودن کاندیدا باید توسط حداقل ۲۰۰ نفر از کسانی که سابق وزارت یا معاون آن‌ها یا استاندار و هم تراز تائید شود.

در اولین اعتراض دانشجویی به این طرح مجمع دانشجویان حزب الله طی بیانیه‌ای آورد که این طرح "جمعی محدود از قدرتمداران، رسما کشور را به یک شرکت سهامی خاص تبدیل کرده و خود را نیز به عنوان هیات امنای این شرکت منصوب می­فرمایند." در قسمت دیگر با اشاره به مبانی مردمسالاری دینی نظام آمده است:" انقلاب اسلامی به عنوان انقلاب مستضعفین در برابر مستکبرین عالم، در تاریخ پرافتخار خود تنها بر قدرت لایزال الهی و حضور مجاهدانه ملت مومن و ولایتمدار، استوار بوده است. اما طرح مذکور دقیقا همین پایه مردمی نظام را نشانه رفته و در پی محقق ساختن آرمان دیرینه گروهها و احزاب منفعت طلب، یعنی تداول قدرت بین عده­ای معدود و تایید شده از سوی سایر هم­‌حزبی ها می باشد."

 

در ادامه اعتراضات دانشجویی جنبش عدالتخواه دانشجویی در بیانیه ای ضمن اعلام " لزوم اصلاح قانون انتخابات" ادامه داده است "آنچه اکنون نام اصلاح بر خود گرفته است افساد قانون انتخابات می‌باشد" و پیرامون دلایل مخالفت خود با این اصلاحیه دلایلی از جمله موارد زیر را بر شمرده است:

 

1. عملا حکومت در اختیار عده‌ی خاصی از افراد معلوم الحال قرار گیرد و این مخالف جمهوریت نظام و مردم‌سالاری دینی است.

2. شروط تأییدیه از سمت نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای مجلس خبرگان زمینه‌ساز بده‌بستان‌های نامشروع میشود.

3. مجلس شورای اسلامی برای تأیید صلاحیت کاندیداها هیچگونه صلاحیتی ندارد.

4. اختیارات اعضای مجلس خبرگان رهبری نیز که وظیفه‌شان تعیین رهبری و نظارت بر وی می‌باشد، با حیطه انتخابات ریاست جمهوری ربطی پیدا نمی‌کند.

 

بسیج دانشجویی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی(ره) نیز در بیانیه‌ای تخصصی پیرامون این طرح مشکلات

متعدد این طرح از جمله مشکلات حقوقی آن را مطرح کرده است. از جمله این موارد می‌توان به مواد زیر اشاره کرد:

1. با این طرح رییس جمهور از صافی مجلس برای کسب این مقام باید عبور کند و با این حرکت قوه مجریه زیر سایه قوه مقننه می‌رود و این به نوعی تبدیل ساختار نظام به «دیکتاتوری پارلمانی» است.

2. با اجرای نظام انتخاباتی مد نظر مجلس، عملا یکی از مهم‌ترین فیلترهای انتخاب رییس جمهور، مجلس خواهد بود و این یعنی نادیده گرفتن اصل مهم تفکیک قوا (اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی)

3. پرداختن به این طرح در حالی که کمتر از هشت ماه به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است آن هم با قید دوفوریت (دو فوریت معمولا برای طرح‌هایی است که خطر یا ضرری فوری کشور را تهدید می‌کند) این شائبه را ایجاد می‌کند که مجلس درصدد تاثیرگذاری باندی و حزبی و گروهی بر انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92 است.

متن کامل این بیانیه تخصصی دانشکده حقوق دانشگاه بهشتی را می‌توانید از این لینـــــــــک بخوانید.

 

مهدی امیریان دبیر دفتر تحکیم وحدت این اصلاحیه را "عین انسداد سیاسی" خوانده و ادامه داده است که "به تبع آن تنها جناح حاکم می‌تواند در انتخابات کاندیدا داشته باشد که این خود عین فساد سیاسی است. چرا که شبکه حاکم چنان فضا را می‌بندد که فقط خودش می‌تواند به انتخابات ورود کند."

اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل در اطلاعیه‌ای آورده است: دفاتر این اتحادیه نمایندگان را در طرح اصلاح قانون انتخابات استیضاح می‌کنند.

همزمان با شروع بررسی خارج از نوبت طرح اصلاح قانون انتخابات در صحن علنی مجلس شورای اسلامی، کنفرانس خبری نمایندگان اتحادیه‌های دانشجویی پیرامون نقد این طرح مقابل مجلس شورای اسلامی برگزار می‌شود. حرکتی که توسط برخی سایتهای معلوم الحال "قشون‌کشی نمایندگان تشکل های به اصطلاح دانشجویی مرتبط با گروه های قدرت مقابل مجلس و تهدید نمایندگان" خوانده میشود و جالب این است که از حاشیه های جالب این نشست خبری با تعدادی از نمایندگان دانشجویی و خبرنگاران توسط حراست مجلس شورای  اسلامی است.

از جمله محورهایی که در این کنفرانس خبری دانشجویان مطرح کردند این بود که "اگر این طرح تصویب شود تجمعی بزرگ‌تر از یکشنبه سیاه به راه می‌اندازیم"

 

همچنین در کنار این اعتراضات، برخی وبلاگها در نقد این اصلاحیه دست به قلم شده‌اند، برای مثال:

«کوله به دوش» در قسمتی از نقد خود آورده است "در باب باز شدن پای مجلس خبرگان در تایید صلاحیت مذهبی کاندیداها نیز جای نقد جدی وجود دارد. مگر تاکید رهبری معظم بر عدم سیاسی کردن مجلس خبرگان نبوده است؟"

شعری از سلمان کدیور پیرامون تغییرات جدید قانون انتخابات:

شهر پر است از، برادران کنعانی

زندانها چه لبریز از، یوسفان زندانی

 

به مصر خشک، چه نبی ها که نازل گشت

رسید وحیشان از، کاهنان روحانی

 

بلعیدند گاوان چاق و سنبلان سبز را

قحطی رمید ز این، معبّران رندانی

 

هزار تلقین، به نهج البلاغه باید گفت

خواندند فاتحه اش را، عالمان ربّانی

 

باید ز جور، گِله به قاضی برم لیکن

گشت دزد شهر را، همرهان مهمانی

 

به کدام قبله رو بریم ای داد!

رسید بانگ اذان از، خروسان کُرچانی۱

بند این بدعت بد را که باید زد؟
حال که همه ایم از، گروهان فرقانی!

استخوان مصلحت لای زخم عدالت؟ فرودگاه امام، آژانس شیشه ای است!

آنکه می‌رود، عاقبت روزی باز‌می‌گردد. یکی با پلاک، یکی بی‌پلاک، یکی با ۴ تکه استخوان، یکی شهید گمنام و یکی هم «سردار هور» بود که وقتی بازگشت، همه عطر تابوت گرفتیم. این روزها بعضی اسامی را باید «اختصاری» نوشت اما بنازم «علی هاشمی» را که نامش بزرگ بود و پیکرش مختصر. شهید همین است؛ حتی پیکرش هوای شانه‌های شهر را دارد. علی هاشمی «آقازاده شهادت» بود. بچه ناف مجنون با لهجه جنوبی. رفتنش از سر بی‌قراری بود. فراری نبود. مخفیانه نرفت. گذاشت تا همه دنیا آرم مقدس سپاه را روی پیراهن سبزش ببینند. دانشگاه علی هاشمی خط مقدم جبهه بود. ما در «طلاییه» واحدی به نام آکسفورد نداشتیم. بعضی‌ها در لندن، در همان دانشگاهی که نبود! «واحد تبعیض» پاس کردند. «م‌‌-هـ» «آقازاده شقاوت» است؛ بوی باروت می‌دهد. کاش باز هم علی هاشمی به شهر ما بازمی‌گشت. پلاک ماشین آقازاده‌ها «سیاسی بازی» است. بعضی‌ها سفیر کوفه‌اند، بعضی مسافر کربلا. خدا نکند امروز در فرودگاه امام استخوان مصلحت لای زخم عدالت گیر کند. باید هوشیار باشند بچه‌های وزارت. این دیگر علی هاشمی نیست که بی‌ادعا برود، بی‌هزینه بجنگد، بی‌خطر بازگردد. این فلان‌فلان شده، نام پدرش هزار کیلومتر دامت برکاته دارد. نفوذ دارد. باند دارد. از خون شهیدان حسین غلام‌کبیری و امیرحسام ذوالعلی که قصد نداریم برای خرس گنده خاندان اشراف فرش قرمز پهن کنیم؟! امروز در فرودگاه امام، «امنیت ملی» ما را ۴ تکه استخوان‌ علی هاشمی تعیین می‌کند. «عدالت ملی» ما را اما خون شهدای فتنه. هفته دفاع مقدس است دیگر! بعضی‌ها بر وزن بعثی‌ها هستند. خیابان جمهوری تقاطع فلسطین را می‌خواستند ۳ روزه فتح کنند. شده بودند دوست نتانیاهو اما شعارشان «الله‌اکبر» بود. بلبل‌تر از «بلال» و حبشی‌‌تر از آن سیه‌چهره، شده بودند مصداق سابقون. در قاب جام زهر، با جگر امام، عکس رنگی داشتند. می‌خواستند ما را رنگ کنند. خسته بودیم و درب و داغان که ناگهان ۴ تکه استخوان از سردار هور به دادمان رسید. نامش علی هاشمی بود. مادرش شاید خانه‌دار، پدرش شاید نانوا.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

امروز فرودگاه امام «آژانس شیشه‌ای» است. در «سکانس عدالت»، حاج کاظم نسل من، وظیفه خود را بلد است. دوش ما زیر تابوت سردار هور دوام آورد تا امروز زیر بار سنگینی بی‌عدالتی نرود. امروز شنبه اول مهر، آغاز سال تحصیلی جنبش دانشجویی است. دود این موتوری‌ها باید خفه کند گلوی تبعیض را. وطن امروز/ ۱ مهر ۱۳۹۱ / حسین قدیانی

روح الله الموسوی الخمینی/ ۱ مهر1367 / واپسین سطور امام روح الله


بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا، همه چیز تویی و غیر از تو همه هیچ. خداوندا، تو عزیزی و غیر از تو همه ذلیل. خداوندا، تو غنی‌ای و غیر از تو همه فقیر. هفته‌ جنگ امسال حال و هوای دیگری دارد. پس از سال‌ها دفاع مقدس، یاری دین خدا صورت دیگری به خود گرفته است. آمادگی جنگی ضرورت بیشتری یافته است و دشمنان خدا و خلق خدا آنی غافل نیستند و در کمین نشسته‌اند تا آن‌چه را خدایی است نابود کنند. خانواده‌های شهدا، تا همیشه‌‌ تاریخ، این مشعل‌داران راه اولیاء، افتخار روشنایی طرق الی الله را به عهده گرفته‌اند. مجروحین و معلولین، خود چراغ هدایتی شده‌اند که در گوشه گوشه این مرز و بوم به دین‌باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان می‌دهند؛ راه رسیدن به خدای کعبه را. اسرا در چنگال دژخیمان، خود سرود آزادی اند، و احرار جهان، آنان را زمزمه می‌کنند. مفقودین عزیز محور دریای بیکران خداوندی اند و فقرای ذاتی دنیای دون در حسرت مقام والایشان در حیرتند. از شهدا که نمی‌شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه‌ مستانه‌شان و در شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون» ‌اند، و از نفوس مطمئنه‌ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق، و قلم در ترسیمش بر خود می‌شکافد. والسلام.

روح الله الموسوی الخمینی/ ۱ مهر ۱۳۶۷

وقتی عباس دوران تعهد خود را به غیرمتعهدها در بغداد نشان داد!

http://snn.ir/pic/13910605078_2012239063e.jpg
همزمان با برگزاری شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهدها در تهران بر آن شدیم به بازخوانی پرونده عدم برگزاری اجلاس هفتم در عراق و نقش خلبان شهید عباس دوران در جریان آن بپردازیم.
 
هنگام عملیات رمضان در همان اوایل جنگ تحمیلى، صدام در مصاحبه با روزنامه «الدوره» عراق گفته بود که این جنگ به خاطر فتح و تصرف چند صد کیلومتر اراضى خاک ایران نیست و همه‏چیز محدود به اهداف نظامى نمى‏شود، بلکه این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى ایران است.
 
در این شرایط به طور مسلّم یکى از ابزارهاى موجود، استفاده از فشارهاى سیاسى و افزایش تحرکات سیاسى با هدف جلب حمایت کشورها براى کمک نظامى و سیاسى و تضعیف دشمن بود؛ به عبارت دیگر برخوردارى هر یک از کشورهاى ایران و عراق از یک نظام سیاسى برتر در منطقه مقدمات پیروزى را فراهم مى‏کرد.
 
قبل از فتح خرمشهر عراق در چنین جایگاهى قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و مى‏توانست با فشارهاى سیاسى، خود را به ما تحمیل کند، ولى با فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 قضیه برعکس شد و نظام بین‏الملل شاهد شکست نظامى - سیاسى عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالى بود که عراق برگ برنده خود را براى اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.

در این شرایط که خرمشهر آزاد شده بود، آمریکا و برخى کشورهاى عرب که روى صدام و ارتش آن تکیه داشتند، توصیه کردند هرچه سریع‏تر باید آتش‏بس برقرار شود.
 
علل تصمیم برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد
 
رژیم صدام که در این شرایط از لحاظ سیاسى بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزارى اجلاس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد دانست؛ زیرا از این طریق موفق مى‏شد با صدور بیانیه و حربه‏هاى دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهورى اسلامى ایران به پایان برساند.
 
از سوى دیگر عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن و امان است و حتى پرنده‏اى جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند، در این زمان بود که ایجاد ناامنى در استان بغداد در دستور کار نظامى - سیاسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهى «الدوره» در جنوب شرقى شهر بغداد، از برگزارى نشست سران غیرمتعهدها در آن نیز جلوگیرى شود.
 
در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلى هر روز شعله‏ورتر مى‏شد و صدام، رئیس دولت بعث عراق براى مانور سیاسى از برپایى کنفرانس غیرمتعهدها سخن مى‏گفت و از مدت‏ها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیرى تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعى به راه انداخته بود تا حدى که براى سران غیرمتعهدها بنزهاى سفارشى‏اش را روى اتوبان‏هاى نوساز بغداد راه انداخت و خیلى خرج کرده بود و مدام تبلیغ مى‏کرد که ایران نمى‏تواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگیرى از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ 20 تیرماه سال 1361 مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
 
۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشت، مأموریت یافتند روى بغداد عملیاتى انجام دهند که هدف آنها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمى بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.

هواپیماى شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان
هواپیماى شماره دو: اسکندرى – باقرى
هواپیماى شماره سه: توانگریان – خسروشاهى
 
ناامن سازی بغداد تنها راه جلوگیرى از برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها
ماجراى این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید، از زبان همرزمش سرهنگ ناصر باقرى خواندنى است؛ عملیاتى که به گفته وی تاکنون مهجور مانده است.
 
این عملیات از لحاظ سیاسى براى جمهورى اسلامى ایران بسیار مهم بود، (هر چند که تا کنون این عملیات به این وسعت و اهمیت مهجور مانده است) اگر کنفرانس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد برگزار مى‏شد، صدام به مدت ۸ سال ریاست آن را به عهده مى‏گرفت.
 
جمهورى اسلامى ایران اعتراض شدید خود را با تحریم کنفرانس نشان داده بود، ولیکن این امر کافى نبود و نباید این کنفرانس در بغداد برگزار مى‏شد و ریاست آن به مدت ۸ سال در دست صدام قرار مى‏گرفت.
 
ایران از لحاظ سیاسى نتوانست مانع این امر شود و در نهایت متوسل به حربه نظامى شد؛ چرا که تنها راهى که مى‏شد از برگزارى کنفرانس جلوگیرى کرد، ناامن نشان دادن شهر بغداد بود که صدام به امنیت آن خیلى افتخار مى‏کرد، از سوى دیگر در آن زمان یعنی در سال ۱۳۶۱ ایران موشک دوربرد نداشت که بغداد را مورد هدف قرار دهد براى همین قرار شد این حرکت توسط هواپیماها و بمبباران پالایشگاه عراق صورت بگیرد.
 
لازم به ذکر است که این عملیات در ردیف عملیات حمله به H-3 است.

پیش از انجام عملیات به ما اعلام کرده بودند که درصد خطر این عملیات بالاى ۸۵ درصد است، شش خلبان این سه هواپیماى (F-4) نیز توسط ستاد کل انتخاب شده بودند، در این بین من و اسکندرى هر کدام شش بار بر فراز بغداد پرواز داشتیم، ولى شهید دوران اولین پرواز بود که بر فراز بغداد انجام مى‏داد، على‏رغم اینکه تنها کسى که تا آن زمان داراى بیشترین پرواز عملیاتى بود، شهیدان دوران بود.
 
در این عملیات نیت، زدن شهر بغداد و مناطق مسکونى نبود، بلکه قرار بود با حمله به پالایشگاه «الدوره» بغداد و زدن نقاط حساس آن و شکستن دیوار صوتى بغداد، فقط یک جو روانى و ترس ایجاد کنیم.
 
از سوى دیگر پدافند دشمن هم خیلى قوى بود. از بدو ورود ما به خاک عراق با یک دیواره آتش روبرو شدیم که پدافند سبک آنها ایجاد کرده بود، نزدیکى صبح بود که پدافند هوایى بغداد نیز ما را ردگیرى کرد و ما در بین دو پدافند زمینى و هوایى قرار گرفتیم، به هر حال عملیات را ادامه دادیم و پالایشگاه را زدیم.
 
در موقع رفتن، دوران که لیدر ما بود جلوى ما حرکت مى‏کرد ولیکن پس از عملیات و موقع برگشت از سمت دیگر شهر بغداد هواپیماى من و اسکندرى جلو بود و دوران و کاظمیان پشت سر ما بودند.

پدافند سبک عراق هواپیماى ما را زدند و تنها یک گلوله در کابین خلبان منفجر شد، ولى در عین حال هواپیما به حرکت خود ادامه داد و فقط سرنشینان آن که من و اسکندرى بودیم زخمى شدیم. در همین حین از هواپیماى شماره یک که دوران و کاظمیان در آن بودند اطلاع دادند که هواپیما را زدند.

اسکندرى به آنها گفت عیب ندارد ما را هم زده‏اند پشت سر ما بیایید. دوران در جواب گفت: موتور شماره دو آتش گرفته و ما نمى‏توانیم بیاییم. اسکندرى مجدداً گفت: اگر مى‏توانید بیایید، وگرنه بپرید بیرون. که بعد از این گفت‏وگو دیگر جوابى از آن طرف نیامد و ما بالاخره با وجود آتش سنگین پدافند دشمن برگشتیم و در همدان به زمین نشستیم. بعدها متوجه شدیم که در آن لحظه کاظمیان توسط دوران (Eject) شده و شهید دوران هم هواپیماى نیمه سوخته را به ساختمان هتل محل برگزارى کنفرانس کوبیده است.
 
صبح ۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ خلبان شهید عباس دوران که در تعداد پرواز جنگى در نیروى هوایى با بیش از 120 مأموریت هوایی در دفع تهاجم دشمن بعثی رکورد داشت و عراق براى سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها مى‏کوبد و بدین ترتیب با شهادت خود کارى کرد که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود.
 
پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰ شهید دیگر دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت. شجاعت و نترس بودن عباس دوران باعث شده تا دوستانش به شوخى به او بگویند: عباس همیشه جوراب شانس مى‏پوشید و بعد به عملیات مى‏رود …
 
منبع: سایت شهید عباس دوران