خاطرات شهدا

وقتی قرار شد جاده هایی در هور زده شود یکی از مهندس هااز خاک هور نمونه برداری می کردتاپس از آزمایش،جواب مناسب را به فرمانده عملیات بدهدفولی فرمانده عملیات گفت: من ازاینها سردر نمی آورم.اگر آقای پور شریفی تأیید کرد قبو دارم.او باید بله یا خیربگوید.این بار هم حاج بهروزدرحالی که در جلسه همه زمانی طولانی رابه بحث پرداخته بودند، به این نتیجه رسیده بودند که درشرایط فعلی کاری نمی شود کرد  و امکان زدن سد منتفی است.ساکت نشسته بود ودر مکاشفه ای عمیق فرو رفته بود. هیچ وقت پاسخ حاج بهروز را در آن روزفراموش نخواهم کرد.(عملیات والفجر8)در حالی که همه چشمهابه او دوخته شده و دلها از انجام طرح مردد بود،ناگهان از جابرخواست وقلم وکاغذش را در جیب گذاشت وبا صدای آمرانه ای گفت:ماباید مسأله عبور نیروها را حل کنیم.خود این دلیل امکان ساخت سد خاکی است.ماسد خاکی را می سازیم آن هم فقط در مدت 36ساعت.این سخنان مثل اکسیدی ، مس تردید وشک افراد را به طلای یقین تبدیل نمود.گروه معروف حاج اسدالله دست به کارشدندوبه کمک برادران جهادگران دامغان ونجف آباد،در زمان تعیین شده سدخاکی رادر نزدیک ترین جابه دشمن،حوالی ایستگاه 12آبادان،احداث کردند .حاج بهروزلبخندی کبریایی به ناصر ابراهیمی زد وگفت:حاج ناصرتحول بگیر.

                                                                                             حماسه سازپل خیبر