تیتر۱

سخنی کوتاه با ریاست کل پیام نور 

سه نقطه ورود دانشجویان محترم به ترم تحصیلی بالاتر را تبریک می گوید.

نیم سال تحصیلی دیگری آغاز شد و دانشجویان باری دیگر با کوله باری از غصه و امید به آینده ای دور پا دراین محیط آموزشی نهادند.

از آن رو می گویم کوله باری از غصه چرا که به مانند ترمهای گذشته همه با مشکل نمره مواجه شدیم.امتحاناتی سخت وطاقت فرسا و نمراتی که پاسخ گوی تلاشهای شبانه روزیمان نبود.

 گفته جناب آقای نجف زاده(مجری اخبار 20:30)را هیچ گاه فراموش نخواهم کرد زمانیکه با لحن کنایه آمیز همیشگی خود اعلام کردند"ریاست دانشگاه پیام نور بالاخره نسبت به غیر استاندارد بودن سوالات پیام نور اعتراف کردند"و تصویر ایشان که با لبخند به این مهم اعتراف کرده و در ادامه  اعلام داشتند "این مشکل در گذشته وجود داشته و اکنون رفع شده است ."

اما جناب آقای حسینی ما  اکنون که  پای سخنان دانشجویان پیام نور می نشینیم با سخنی غیر از این مواجه می شویم.آنان باز هم از این مشکلات ناله و فغان سر می دهند  ولی متاسفانه باید اعلام کنم هیچ کس داد آنها را نمی شنود و کاری برایشان از پیش نمی برد.شاید گاهی نمرات پاس شده شان تبدیل به افتاده شود(همانگونه که این ترم درمورد دروس تستی- تشریحی دیده شد) اما سیر سعودی برای آنان معنایی ندارد.

و امید به آینده ای دور دارند به این دلیل  که اگر این  وضعیت ادامه یابد گرفتن  مدرک لیسانس برای آنها سالها ی سال به درازا می انجامد.

پس از همین جا با کما ل احترامی که برای این مسئول محترم(جنا ب آقای حسینی)  قائلیم از ایشان تقاضا می نماییم بار دیگر درمورد مشکلات دانشجویان پیام نور بیندیشند و با ارائه ی برنامه ای جامع آنها را از این فلاکت نجات داده  و شادی را به جماعت جوان و  سخت کوش دانشگاه پیام نور  بازگردانند...

مشاهیر...سید جما الدین اسد آبادی

 سید جمال

نبوغ بسیار زیادی داشت به طوری که همگان را متحیر می کرد.

سید جمال در سال1217 اسد آباد همدان بدنیا آمد.پدرش با مشاهده نبوغ فراوانش ، وی را برای ادامه تحصیل به قزوین برد. 2سال در آنجا به کسب علم مشغول می شود. در سال 1266 وارد تهران می شود و توسط آقا سید صادق مجتهد معروف لباس رو حانیت می پوشد.در سن 12سالگی به درجه ای از تبحر در علوم اسلامی می رسد که باعث شگفتی اطرافیان خود می گردد.در همان سال سید جمال به همراه پدرش تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک می کند. با ورود به نجف به تکمیل معلومات خود می پردازد. به توصیه شیخ انصاری در سن 17سالگی برای کسب علوم اروپایی و ریاضی جدید نجف را به  مقصد هند ترک می کند. سال 1271 وارد هند می شود. حدود یک سال و چند ماه در آنجا اقامت می کند؛ سپس اواخر سال 1273 وارد مکه معظمه می شود و مدتی در مناطق عربی مشغول بررسی و مطالعه افکار آنان می شود.در سال 1278 وارد کابل می گردد؛ اما در سال 1282 در نتیجه رقابتهای شدید سیاسی داخلی افغانستان وارد ایران می شود و پس از آرامش نسبی مجدداً در سال 1283 به هرات می رود. پس از دو سال فعالیت و انتشار کتاب و مبارزه بر علیه استعمار و زدن جرقه های بیداری در افغانستان در سال 1285 به هند می رود.در هند مورد استقبال علماء و مردمانی که آوازه او را شنیده بودند قرار می گیرد. اما استعمار انگلیس چون سید جمال را تهدید بزرگی برای خود می دید پس از یک ماه او را بالاجبار از هند خارج می کنند. در نتیجه سید جمال وارد مصر می شود.در مصر به جامع الازهر رفت و آمد می نموده و خطابه های آتشینی در مبارزه با استبداد و استعمار بیان می کند. تا اینکه یک نصرانی توسط سید مسلمان می شد و این باعث هیاهوی فراوانی میان نصرانیان و مسلمانان می گردد. این امر بهانه لازم را به دست پادشاه مصر می دهد تا پس از چهل روز اقامت در مصر وی را اخراج کند. سید توجه خود را به استانبول نهاد و در 1286 وارد این شهر شد. بعد از آشنایی با زبان و فرهنگ آنجا به عضویت انجمن ملی دانش در می آید و با بیانات خود راههای اصلاح امور مسلمین را بیان می کند. اما مورد حسادت شیخ الاسلام عثمانی قرار می گیرد و با همکاری عده ای از علما بر علیه سید به تبلیغات سوء می پردازند تا اینکه وی از استانبول اخراج گردد. در محرم 1287 برای دومین بار به مصر سفر می کند . ریاض پاشا وزیر اعظم مصر شیفته وی می گردد و از سید جمال می خواهد که در مصر اقامت نماید.سید با توجه به اهداف بزرگی که داشته است برای نیل به آنها از شیوه های مختلفی استفاده کرده است اما بعد از چندی با توجه به هماهنگ نبودن سید با جو فراماسونری و انتقادات سید به آنها، وی را تکفیر و اخراج می کنند (1296). سپس با تا سیس (انجمن حزب الوطنی) منشأ برکات زیادی برای مصر می شود. اما بعد از 9 سال و اندی با احساس خطر انگلیس سید جمال از مصر اخراج می شود.در سال 1297 وارد هند می گردد در آنجا رساله ای در رد نیچریه (ناتورالیسم) می نویسد و در همین ایام بنیان انجمنی سری به نام (عروه) را بنا می نهد. در سال 1300 از هند به لندن و بعد از مدتی به پاریس می رود و در آنجا به فردی ملقب به ابونظاره که نشریه ای را در مبارزه با استبداد مصر به راه انداخته بود، کمک نموده و مقالاتی منتشر می سازد . سید در پاریس اقدام به راه اندازی روزنامه عروه الوثقی می نماید اما بعد  از 18 شماره این نشریه توسط انگلیس  توقیف می گردد.در سال 1302 به دعوت پلنت نویسنده معروف به لندن می رود تا با چرچیل وزیر اعظم بریتانیا در باب مسائل دنیای اسلام گفتگو نمایند؛ اما به نتیجه خاصی  نرسیده و در نتیجه به پاریس بر می گردد. بعد از مدتی به سمت ایران حرکت می کند.ناصرالدین شاه که آوازه سید جمال را شنیده بود، از وی برای کمک در انجام اصلاحات دعوت به عمل می آورد. سید در سال 1304 وارد تهران می گردد. شاه ابتدا او را با مهربانی می پذیرد. سید توانست در این مدت در تهران منشأ تأثیرات فراوانی بر مردم و علماء بشود؛ اما شاه چون اوضاع را به ضرر خود می دید، دستور ترک تهران را برای سید صادر می کند. در نتیجه سید جمال به مازندران و بعد به روسیه می رود.در اواخر سال 1304 وارد مسکو می شود. به سن پیترزبورک میرود و دو سال در آنجا می ماند. جمال الدین در این مدت با شخصیت های سیاسی و علمی تماس برقرار می کند. همچنین گام هایی در مورد آزادی مذهب مسلمانان روسیه برمی دارد. در ایامی که ناصرالدین شاه سفر اروپایی خود را آغاز کرده بود و برای دیدن نمایشگاه مونیخ در آلمان به سرمی برد، سید وارد آلمان شد. شاه با دیدن ترقیات اروپا تصمیم می گیرد که در ایران اصلاحاتی انجام دهد. لذا با دیدار سید جمال از او تقاضا می کند که مجدداً به ایران باز گردد. با ورود سید به تهران دوباره تیر سعایت ها و حسادت ها او را نشانه میرود. اما این بار سید بی عرضه بودن شاه را درمی یابد. سید جمال الدین با ناامیدی از دربار رو به سوی مردم نهاده و به روشنگری می پردازد. تا آنجا که شاه دستور می دهد سید را به  قم تبعید کنند. اما سید امتناع می ورزد. جلساتی را علیه استبداد شاه بر قرار می کند. شاه دستور اخراج سید را از ایران می دهد. لذا او را در 27 جمادی الاولی 1308 به طرزی فجیع بر چهار پایی به سمت عراق روانه می دارند.بعد از مدتی وارد بصره می شود؛ اما به مبازره علیه استبداد شاه ادامه می دهد و در همان جا نامه ای به میرزای شیرازی می نویسد که این نامه باعث می شود میرزا در مقابل شاه موضع بگیرد و تنباکو را تحریم کند. از بصره به لندن می رود (1309) و به نوشتن مقالات فراوانی بر علیه شاه ایران می پردازد. با شنیدن به نتیجه رسیدن نهضت تحریم تنباکو نامه ای مفصل برای علماء طراز اول ایران نوشته و از آنها می خواهد ناصرالدین شاه را خلع نمایند. سلطان عبدالحمید عثمانی از وی برای اصلاحات در عثمانی دعوت می کند. سید جمال الدین نیز در 1310به ترکیه می رود. 4 سال و 4 ماه در استانبول مقدمات اتحاد مسلمین را دنبال می کند؛ به سران و علماء ممالک مسلمان در سراسر دنیا نامه می نویسد و همه از این طرح استقبا ل می کنند.با کشته شدن ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی شاگرد سید، دربار ایران درخواست استرداد سید و یارانش را به ایران می نماید. در این ایام سید جمال در دربار عثمانی دشمنان زیادی پیدا کرده بود. در نتیجه سلطان عثمانی از تحویل دادن سید به ایران هراسناک بود. چرا که ممکن بود نهضت عظیم مردمی با این کار به وجود بیا ید لذا به شیوه ای مرموزانه او را در سه سنبه 5 شوال 1314(برابر با 18 اسفند) مسموم می کنند و شبانه در قبرستانی دور دست و گمنام دفن می نمایند و به خیال خود سید جمال را از صحنه روز گار محو کرده اند. در صورتی که در سال های بعد بذری را که سید در اصلاح مسلمین افشانده بود به بار نشست. چرا که به گفته خود او انحدام شخص باعث انحدام نیت نمی گردد.

م. ارجمند