مزدوج ها به بهشت نمی روند...

این هفته یه خورده ای پنچریم.علتشم بماند که گیردادن ها هستش.اصلا به من چه که گیر میدن.مگه به قول دوستم همه چیز رو من باید بگم.در کل این هفته هم به خاطر این که کم نیاریم مثل همیشه به ازدواج گیر دادیم تا عریضه مان خالی از عرایض نباشه.

تا حالا دقت کردید.هرکس می خاد درباره مشکل جوونا حرف بزنه یه راست می ره سراغ مساله ازدواج(مثل خود بنده).واقعا که ذهن مردم خیلی کج و کوله شده(البته دور از جون شما،زبون بنده لال) که فکر می کنن مشکل اصلی جوونا فقط و فقط ازدواجه و چپ می رن و راست میان به این ازدواج بیچاره گیر می دن.والو جوونای ما مشکلای مهمترترتر از ازدواج هم دارن.بهتره اول بیاییم مشکلات قبل از ازدواج جوونا رو حل کنیم بعد بریم سراغ اصل موضوع که همون امر محترم و مبارک ازدواج هستش.اگه سازمان های مربوطه از همون اولش به جای تشکیل این انجمن ها و کمیته ها و سازمانها که با پسوند و پیشوند ازدواج جوانان و غیره هست میشستن یه راه حل اساسی برای حل مشکل جوونا می کردن الان  نسل جوونای مشکل دار مون مثل دایناسورها منقرض شده بود.من واقعا به سهم خودم متاسفم.

... و اینک احمدی نژاد

 

از زمانی که در سال 84 به احمدی نژاد گفتند چهره ات به درد ریاست جمهوری نمی خورد و اینگونه پاسخ شنیدند که "به درد نوکری مردم که می خورد"  هر کس هوس کاندیداتوری در دوره دهم را دارد سعی می کند خود را به گفتمان و فعالیت های او نزدیک کند.

اگر عده ای تجمل گرایی،بنز سواری و کاخ نشینی را مایه عزت قلمداد می کردند ولی او می گفت: "انحطاط مسلمین از وقتی آغاز شد که کاخ نشین شدند".

پس از سالها مردم مسئولی را دیدند که نه تنها خود ساده زیست بود بلکه بر ساده زیستی مسئولان تاکید می کرد و با تجمل گرایان مبارزه.

تیرماه سال 84،کسی فکرش را نمی کرد فردی این چنین وارد میدان انتخابات شود و با کمترین تبلیغات پیروز ماراتون نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شود.سال 84 او با شعاری که نیاز خودباوری ما بود به میدان آمد،با سخنانی متفاوتو گفته هایی آشنا ولیکن از یاد رفته.

سال 84 قدرت از اصلاح طلبان به اصول گرایان جابه جا شد تا این بار هم مردم بر اساس نیازهایشان قدرت را انتخاب کنند. (البته دکتراحمدی نژاد را نباید یک کاندید حزبی دانست.زیرا که او با شعار "می شود و می توانیم" و به عنوان کاندیدای مستقل وارد عرصه انتخابات شد و با توجه به جو موجود چنین گرایشی از سوی دکترصورت گرفت). دکتر از همان ابتدای کار تصمیم به تحول آفرینی گرفت.کاری که خیلی ها آمدند و رفتند و باید انجام می دادند و ندادند و شاید هم می خواستند انجام دهند ولی...!!!(بماند)

دکتر با جسارت تمام وارد میدان شد و پایه حرکت خود را عدالت محوری و احیای گفتمان امام و اسلام ناب قرار داد.

طرح تحول اقتصادی،طرح سهمیه بندی بنزین،سفرهای استانی،سیاست های خارجی وطرح های استراتژیک و راهبری و بسیاری دیگر از طرح ها،که همگی به خاطر خدمت به این ملت و جامعه و  بدون هیچ چشم داشتی از سوی دولت انجام شد.

بدون بزرگ نمایی وقتی به کارنامه کلی این دولت نگاه می کنیم کارنامه ای موفق خواهیم دید و این به دلیل جرات در اقدام و تحول آفرینی در این دولت است. دولت نهم را باید یک دولت کاری و فعال در بسیاری از عرصه ها دانست اگر چه نقاط ضعفی هم داشت اما نقاط قوت آن به ضعف آن بسیار پیشی دارد.  (با این که در بعضی موارد کم کاری هایی در این دولت صورت گرفت ، و اگرچه از فعالیت های بعضی وزرا باید صرفه نظر کرد)

استاد علی مرادی

مصاحبه با جناب استاد علی مرادی به تاریخ چند 2 سال 1388 

------------- 

* **

* ** **

* ** ** * 

ادامه مطلب ...

فانوس-۹۶

 پس لرزه های تحول سه نقطه ای...

پس از دیدن کلی تغییر و تحول  و پیشرفت که توی کشورمون به رخیدن پیوست ما هم با خود اندیشیدیم و دیدیم در جا زدن کار بسیار بدی هستش در نتیجه تصمیم گرفتیم یک کمی توی این نشریه تغییر و تحول ایجاد کنیم.در نتیجه یک زلزله ی چند ریشتری در سه نقطه ایجاد کردیم و طرح های اولیه و دومیه را به اجرا گذاشتیم.(البته طرحهای  تغییر و تحول اصلی با کمی تاخیراجرا خواهد شد)از این رو و آن رو از کلیه دوستان،دشمنان،دانشجویان،خوانندگان و دانشمندان محترم و محترمه تقاضای شدید اللحنی می شود که هر گونه پیش نهاد و پس نهاد و انتقاد و از این جور حرفها دارند  به ما ابلاغ کنند تا بلکه ما دچار تغییر بشویم و از درجا شدن رهانیده شدیم.

در پایان هم این نکته را متذکر میشوم که ستون فانوس(که به زودی های زود تغییر نام خواهد داد) برای نوشتن مطالب طنز به دانشجویان مشتاق و طنز نویس اجاره داده می شود،یعنی اگر مشتاق طنز نویسی هستید آستین هاتون را بزنید بالا و بپرید توی میدون.ما هم مطالبتان را با نیشی باز می چاپونیم.توی اتاق فرهنگی منتظرتونیم

بوتیک

وقتی که از در کلاس وارد شد، همه به احترام او برخاستند. مثل همیشه متین و آرام بود. شور و نشاط رندگی را می‏شد در نگاه‏های نافذش دید. چند لحظه سکوت کرد تا کلاس آماده شنیدن کلامش شود. نگاهی به سرتاسر کلاس انداخت و با تبسمی دلنشین کلامش را آغاز کرد: بچه‏ها شاید امروز آخرین روز درسی من با شما باشد. من فردا برای عزیمت به جبهه، به اهواز می‏روم و از همه شماها حلالیت می‏طلبم. اشک گونه بیشتر بچه‏ها را خیس کرده بود. بعد نسبت به معلم جدید سفارش کرد و از ما خواست در تکریم و احترام او کوشا باشیم. با تک‏تک بچه‏ها خداحافظی کرد. حال غریب و خوشی داشت. او رفت و کلاس در نبود او در سکوت فرو رفت. چند ماه بعد مدرسه را در شهادتش عطرافشان کردند. او رفت اما خاطرات خوش او نوازشگر شب‏های تنهایی بچه‏ها شد.

www.hawzah.net